محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

سایت شخصی محمدجواد رضائی

درباره گستره بهره گیری از رویکرد طراحی بازار و به هم رسانی در افزایش کیفیت اشتغال در حوزه پزشکی، در بخشی از یکی از مقالات مربوطه که با همکاری استاد و دوستانم تهیه کرده ایم و البته هنوز موفق به انتشار آن نشده ایم، به این موضوع اشاره شده است. در ادامه به بخشی از موضوع اشاره کرده و  در نهایت جدیدترین یادداشت راث در این زمینه تقدیم می شود. به امید کاربردی شدن این مطالعات در مسائل اقتصاد ایران.

حدود  1900 تا 1945 میلادی، بازار به هم رسانی کارورزان و بیمارستان‏ها در ایالات متحده به شکل غیرمتمرکز بود. سازوکار به هم رسانی متمرکز NIMP[1] که امروزه NRMP[2] نامیده می‏شود، در سال 1952 تاسیس شد. دانشجویان فهرست ترتیبی ترجیحات خود راجع به بیمارستان‏ها و نیز بیمارستان‏ها فهرست ترتیبی ترجیحات خود نسبت به دانشجویان را اعلام می‏کنند.NRMP از این فهرست‏ها به منظور به هم رسانی مناسب استفاده می‏کند.

نخستین تلاش قابل توجه در به هم رسانی و طراحی بازار به مقاله معروف گیل و شپلی در 1962 برمی‏گردد. اما این مقاله تقریباً تا سال 1984مورد توجه واقع نشد. در این سال بود که راث به بررسی تحولات بازار کاروزی و دستیاری پزشکی در ایالات متحده و برخی از مشکلات موجود در آن پرداخت. وی سپس دریافت که مرکز تصفیه متمرکزی که در این بازار مورد استفاده قرار می‏گیرد (مبتنی بر NRMP)، معادل یکی از سازوکارهای ارائه شده توسط گیل و شپلی به منظور دستیابی به تخصیص پایدار است؛ سازوکار پذیرش معوق با فرض پیشنهاد از جانب کارفرما (HP-DA)[3]. این مقالۀ راث نشان داد که چگونه مفهوم پایداری به عنوان یک اصل سازمان‏دهنده در بازارها، موفقیت‏ها و شکست برخی بازارها را تبیین می‏کند.

گرچه به نظر می‏رسد طراحی الگوریتم‏ های پایدار در بازارِ کار پزشکان مقصد موجهی برای این مسأله باشد اما همچنان درگیر شدن با مشکلات و پدیده‏های جزئی‏تر، بخشی از فعالیت طراحان بازار است؛ یکی از مشکلات مورد توجه جدید در بازار کار پزشکان، تقاضای ایشان برای پذیرش به صورت جفتی است. بسیاری از پزشکان که همسرشان نیز پزشک است، تمایل دارند که در یک بیمارستان مشغول به کار شوند. از همین‏رو در دهه 1970 نرخ مشارکت طرفین بازار در NRMP کاهش یافت. الگوریتم DA در مواجهه با مسأله همسران پزشک با شکست مواجه شده بود. در دهه 1960 تعداد قابل توجهی از زوج‏های پزشکان همسر که از مراکز آموزش پزشکی فارغ‏التحصیل شده بودند، با برقراری ارتباطات مستقیم با بیمارستان‏ها سعی در یافتن چاره‏ای به منظور بهبود شرایط برای خود بودند. البته هم اکنون نیز چنین پدیده‏ای قابل مشاهده است. در به هم رسانی‏های بازار پزشکان در دهه 1990، 1.000 مورد از 20.000 تقاضای بررسی شده در NRMP زوج‏های پزشکان همسر بوده‏اند. البته وجود نارضایتی در پزشکان نیز امری فرضی نبوده و به عنوان بازخوردی از الگوریتم‏های حاکم، قابل تحلیل بود. یکی از مشکلاتی که اجراکنندگان NRMP با آن مواجه شدند، نارضایتی دانشجویان از چنین سازوکاری بود. برخی از گزارش‏ها از کارمندان بیمارستان که مورد مشورت دانشجویان در انتخاب فهرست ترتیبی قرار می‏گرفتند، حاکی از آن بود که دانشجویان افزون بر نارضایتی از چنین سازوکاری، در پی کشف رفتارهای استراتژیک در مواجهه با چنین سازوکاری بوده‏ اند.

خلاصه آنکه در مواجهه با مشکلات واقعی همچون به هم رسانی با توجه به زوج پزشکان همسر و یا آسانتر نمودن سازوکار، تغییراتی در جزئیات سازوکار - به ویژه توسط راث و پرنسون در انتهای دهه 1990- پدیدار شد. در نهایت الگوریتم اولیه NRMP به الگوریتم پذیرش معوق با فرض پیشهاد از جانب متقاضیان (پزشکان، دانشجویان)تغییر یافت. این الگوریتم جدید با هدف پایداری و پذیرش عایدی‏ها از منظر متقاضیان طراحی گردید. البته این الگوریتم جدید مشکل زوج پزشکان همسر را نیز با استفاده از الگوریتم مطرح شده توسط راث و وِیت مدنظر قرار داده بود. شبیه‏سازی‏های رایانه‏ای نیز نشان می‏دهد که الگوریتم راث-پرنسون برای متقاضیان از وضعیت مناسب‏تری در مقایسه با الگوریتم پیشین NRMP که با فرض پیشنهاددهندگی از جانب بیمارستان‏ها بود، برخوردار است.

به عنوان مطالعه ای موردی و جدید از کاربردهای قابل تصور در عرصه افزایش کیفیت اشتغال پزشکان، مقالات زیر به ترتیب درباره به هم رسانی کارورزان پزشکی (انترن) به جایگاه های مورد تقاضا در مراکز آموزشی رژیم اشغالگر قدس (اسرائیل) و یادداشت راث و همکارش راجع به بازطراحی سامانه به هم رسانی فوق است.


[1] National Intern Matching Program

[2] National Resident Matching Program

[3] Hospital Proposing Deferred Acceptance

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۱۲
محمدجواد رضائی

وزیر محترم بهداشت در یادداشتی، از وجود یک دوراهی بر سر راه بهبود وضعیت بیماران کلیوی خبر داده بود؛ (1) از طرفی منع خرید و فروش کلیه در کشور می تواند موجبات کاهش عرضه کلیه برای نیازمندان کلیه باشد و از سوی دیگر (2) رواج خرید و فروش کلیه امکان بروز انواع واسطه گری ها و حتی مشاهده وقایعی غیراخلاقی (همچون فروش کلیه برای رفع مشکلات مالی) رو فراهم می آورد. وی در یادداشت خود تصریح می ‏کند که «برای کشوری مانند ایران بسیار ناخوشایند است که بشنویم فردی آن قدر در نوبت دریافت کلیه می‌ماند که فوت می‌کند. پس مشخص است در این عرصه نیز به فرهنگ سازی نیاز داریم. بر اساس آمارهای جهانی باید ٥٠ درصد از مرگ‌های مغزی منجر به اهدای عضو شود که متأسفانه در کشور ما طی سال ٩٢ از ٢٥٠٠ مورد مرگ مغزی فقط ٦٦٥ نفر عضو اهدا کرده‌اند.»

البته این مشکل، پیش از این نیز مورد توجه برخی اقتصاددانان غیروطنی قرار گرفته است؛ موضوعی که در قالب کارهای مطالعاتی راث به اوج خود رسیده است. حدود دو سال قبل، با راهنمایی استادم آقای دکتر نصیری اقدم، تدوین نوشتارهایی در این حوزه را آغاز کردیم. در ابتدا و با مخاطب قراردادن دو راهی مورد اشاره وزیر بهداشت، مقاله ای برای یکی از مجلات علوم پزشکی مرتبط تهیه کردیم، اما بدون بیان دلیلی مشخص از ارزیابی آن امتناع نمودند. پس از ان با تغییراتی به منظور پذیرش در یکی از مجلات اقتصادی، برای مجله مطالعات کاربردی اقتصادی ایران ارسال کردیم که به دلیل عدم همخوانی با اهداف نشریه مورد ارزیابی قرار نگرفت، سپس در قالب مورد قبول مجله انجمن اقتصاد بهداشت، تهیه کرده و برای آنجا ارسال کردبم که گویا تنها یک شماره از آن نشریه به عنوان اولین و آخرین شماره منتشر گردید. قضیه یه همین صورت ادامه داشت تا اینکه مقاله ای دیگر که جنبه عمومی تر داشت و به طور محدود به مسألۀ کلیه پرداخته بود را در اواخر سال 91 برای مجله راهبرد و مجلس ارسال کردیم. پس از قریب به دوسال این مقاله با شرایط ... و ... پذیرفته و منتشر گردید. البته زین پس هم در تبیین موضوع تلاش خود را خواهیم کرد.البته مطالب مربوط به بحث بازار کلیه را به طور تفصیلی تر در مقاله ای دیگر تدوین کرده و هم اکنون در پی ارسال به مراکزی برای دریافت و ارزیابی آن هستیم که البته ....

بعد از بیان این خلاصه در باب مصائب انتشار یک مقاله کاربردی که البته یکی از مسائل اقتصادی یا اجتماعی را مورد نظر قرار داده است، مطالعه بخش بازار کلیه مقاله منتشره را به مخاطبان توصیه میکنم. خلاصه این ایده نیز آن است که پیوند کلیه نسبت به سایر شیوه­ های درمان بیماری حاد کلیوی، ترجیح دارد. منتها مشکل این شیوه درمان کمبود عرضه کلیه است و در به کارگیری آن این پرسش مطرح است که چگونه می­توان اهدای کلیه را افزایش داد. این ایده با به کارگیری نظریه «طراحی بازار» و «به هم رسانی» تلاش می­کند راه حلی برای تسهیل مبادله کلیه پیدا کند. این پیشنهاد متأثر از مطالعات الوین راث، برنده جایزه یادبود نوبل در علم اقتصاد در سال 2012، و بازارهایی که ایشان جهت تسهیل مبادله کلیه طراحی نموده، تدوین یافته است. به بیان اقتصادی، مسأله شناسی بازار کلیه حاکی از آن است که این بازار از «ضخامت» کافی برخوردار نیست و اطلاعات عرضه (اهدا) و تقاضای کلیه در دسترس عوامل بازار نیست. برای ایجاد ضخامت در بازار و تسهیل مبادله کلیه می­توان اتاق تصفیه­ ای را طراحی نمود که اطلاعات عرضه و تقاضا را تجمیع نموده، با یکدیگر تطبیق دهد. در نهایت آنکه داد و ستد پولی کلیه در ایران غیر قانونی نیست، با تسهیل مبادله کلیه می­ توان عملکرد این بازار را بهبود بخشید و اهدای کلیه را افزایش داد.

در  دو کلیپ زیر نیز توضیحاتی ساده از چگونگی مبادله کلیه در قالب پیشنهادی طراحی بازار ارائه شده است:


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۱۳
محمدجواد رضائی

احتمالاً سرگذشت حسین بن منصور حلاج به بیان تذکره الاولیا را خوانده یا شنیده‏ اید. فردی که ابتدا در ذی اهل صلاح و شرع بود ولی بعدها این سخن (انا الحق) از وی پیدا شد. پس از زندان و چوب زدن، او را به پای دار آوردند. پاسخ به برخی پرسش‏ها، توصیه به پیگیری «علم حقیقت» و شعف از بر سر دار رفتن تصویر حاکم بر انتهای زندگی حلاج است.

به او گفتند درباره ما که مریدیم و نیز آن‌ها که مخالف تواند و تو را سنگ خواهند زد چه می‏گویی؟ گفت «ایشان را دو ثواب است و شما را یکی، از آن‌که شما را به من حُسن ظنی بیش نیست و ایشان از قوت توحید به صلابت شریعت می جنبند و توحید در شرع اصل بُوَد و حسن ظن فرع.» همچنین در آن حال شبلی در همراهی مردم، گِلی به سمت حلاج پرتاب کرد. حلاج آهی کشید. چرا که «از آن‏که آن‌ها نمی‏دانند معذورند، از او سختم می‏آید که می‌داند که نمی باید انداخت.» هنگامی که قصد بریدن زبانش را داشتند، اجازه ایراد سخن گرفت. گفت خداوندا، این مردم را برای رنجی که به خاطرت کشیده‏اند، بی‌بهره نساز. الحمدالله که دست و پایم را در راه تو بریدند. به بیان عطار «نقل است که شبلی گفت آن شب به سر تربت او شدم و تا بامداد نماز کردم. سحرگاه مناجات کردم که الهی این بنده تو بود. ... این بلا با او چرا کردی؟ خواب بر من غلبه کرد. قیامت را به خواب دیدم و خطاب از حق شنیدم که این از آن با وی کردم که سِرّ ما با غیر ما درمیان نهاد.»

هرچند درک یا تفسیر چنین داستان‏هایی سخت است و البته در حد بنده نیست، اما نکته آشکار و ظریفی در این داستان مورد نظر است. عطار در ادامه می‏ نویسد «نقل است که شبلی گفت او را به خواب دیدم. گفتم خدای تعالی با این قوم چه کرد؟ گفت هر دو جمع را بیامرزید؛ آن را که بر من شفقت کرد مرا بدانست و از بهر حق شفقت کرد و آنکه عداوت کرد، مرا ندانست و از بهر حق عداوت کرد. بر هر دو قوم رحمت کرد که هر دو قوم معذور بودند.»

از این نکته دو دریافت به ذهنم می‏آید: (1) چه بسا آنچه اهمیت دارد و البته باید در پی آن باشیم، برخورداری از حجیت یا عذر است. تا جایی که می‏ توانیم، برای انتخاب‏ها و توصیه‏ هایمان به گونه‏ ای عمل کنیم که ‘حدی’ از حجیت را در دل خود احساس کنیم. (2) به واقع اگر این‏طور باشد، چرا باید دست به تکفیر بزنیم آن هم هنگامی که جایی برای تکفیر نیست؟ البته کاملاً قابل قبول است که حد مشخصی از خروج از دین وجود دارد. اگر دینی این حد را مشخص نکرده باشد، موجودیت خود در طی تاریخ را نادیده گرفته است، اما پرسش اصلی اینجاست که چرا اتخاذ مواضع، نظرات، فتاوی و توصیه‏ هایی که لااقل ارائه دهندگانش مدعی بهره ‏گیری از قرآن و سنت هستند، باید موجبات ناراحتی، طرد یا برخورد نامناسب را فراهم آورد؛ البته مشابه همین مسأله در اظهارنظرات خارج از حوزه دین نیز وجود دارد. هرچند مهم آن است که هر کس برای کار خود حجیت داشته باشد، اما باید به این هم توجه کرد که شاید علت تفاوت نظر و دیدگاه، تفاوت در گِل آفرینشمان باشد*؛ پس اندکی تحمل ...


*. (حدیث اول) مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ شُعَیْبٍ عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ الْجَازِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ طِینَةِ الْجَنَّةِ وَ خَلَقَ الْکَافِرَ مِنْ طِینَةِ النَّارِ وَ قَالَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَبْدٍ خَیْراً طَیَّبَ رُوحَهُ وَ جَسَدَهُ فَلَا یَسْمَعُ شَیْئاً مِنَ الْخَیْرِ إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا یَسْمَعُ شَیْئاً مِنَ الْمُنْکَرِ إِلَّا أَنْکَرَهُ قَالَ وَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الطِّینَاتُ ثَلَاثٌ طِینَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْمُؤْمِنُ مِنْ تِلْکَ الطِّینَةِ إِلَّا أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ هُمْ مِنْ صَفْوَتِهَا هُمُ الْأَصْلُ وَ لَهُمْ فَضْلُهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ الْفَرْعُ مِنْ طِینٍ لَازِبٍ کَذَلِکَ لَا یُفَرِّقُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ شِیعَتِهِمْ وَ قَالَ طِینَةُ النَّاصِبِ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ وَ أَمَّا الْمُسْتَضْعَفُونَ فَمِنْ تُرَابٍ لَا یَتَحَوَّلُ مُؤْمِنٌ عَنْ إِیمَانِهِ وَ لَا نَاصِبٌ عَنْ نَصْبِهِ وَ لِلَّهِ الْمَشِیئَةُ فِیهِمْ (الکافی، ج. 2، ص. 3).

(حدیث دوم) عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ النَّبِیِّینَ مِنْ طِینَةِ عِلِّیِّینَ قُلُوبَهُمْ وَ أَبْدَانَهُمْ وَ خَلَقَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ تِلْکَ الطِّینَةِ وَ جَعَلَ خَلْقَ أَبْدَانِ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ دُونِ ذَلِکَ وَ خَلَقَ الْکُفَّارَ مِنْ طِینَةِ سِجِّینٍ قُلُوبَهُمْ وَ أَبْدَانَهُمْ فَخَلَطَ بَیْنَ الطِّینَتَیْنِ فَمِنْ هَذَا یَلِدُ الْمُؤْمِنُ الْکَافِرَ وَ یَلِدُ الْکَافِرُ الْمُؤْمِنَ وَ مِنْ هَاهُنَا یُصِیبُ الْمُؤْمِنُ السَّیِّئَةَ وَ مِنْ هَاهُنَا یُصِیبُ الْکَافِرُ الْحَسَنَةَ فَقُلُوبُ الْمُؤْمِنِینَ تَحِنُّ إِلَى مَا خُلِقُوا مِنْهُ وَ قُلُوبُ الْکَافِرِینَ تَحِنُّ إِلَى مَا خُلِقُوا مِنْهُ (الکافی، ج. 2، ص. 2).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۴۹
محمدجواد رضائی

اُلیور بلنچارد در مقاله ای منتشره در سال 2000 تصویری از وضع/ایجاد «اقتصاد کلان» ارائه می‏ کند، وی در قالب تقسیم بندی مطالعات مربوطه به دوره‏ های قبل از 1940، بین 1940 و 1980 و پس از 1980 به تبینی از شکل گیری برخی موضوعات یا پیدایش نظرات جدید در این حوزه می‏ پردازد.جان مینارد کینز وی در این مقاله، اشاره ‏ای به دو مقاله می‏ کند که نخستین بار اصطلاح «اقتصاد کلان» را در عنوان خود به کار برده اند. مشاهده مشخصات مقاله بلنچارد و دو مقاله دیگر (از ولف و کلین)  و نیز امکان دریافت آن‏ها در اینجا فراهم شده است: 

1. Blanchard, O. (2000). What do we know about macroeconomics that Fisher and Wicksell did not?. De Economist148(5), 571-601.

2. De Wolff, P. (1941). Income elasticity of demand, a micro-economic and a macro-economic interpretation. The Economic Journal, 140-145.

3. Klein, L. R. (1946). Macroeconomics and the theory of rational behavior.Econometrica, Journal of the Econometric Society, 93-108.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۴۵
محمدجواد رضائی

با سلام

هدف این نوشته، من باب «.. فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظَهْرَ الْمُؤْمِن‏ ...» و صرفاً یک تذکر است. روی سخن این یادداشت نیز نه لزوماً عین برخی عبارات بیان‌شده توسط رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران، بلکه دریافتی است که از رویکرد وی [و نیز برخی دیگر از فضلا و اساتید] درباره ماهیت علوم اجتماعی قابل دریافت است. اینکه ‘علم’ اسلامی و غیر اسلامی ندارد، اینکه نظریات علمی، رای ها و اندیشه‌هایی جهانشمول‏ اند، اینکه دایره بومی بودن یا بومی‌سازی علوم، گستره‌ای بسیار ناچیز است به طوری که عملاً از اقتصاد اسلامی یا جامعه‌شناسی اسلامی یا ... اسلامی نمی‏توان سخن گفت.

آزاد اندیشی

نکته نخست دراین‌باره، توجه به اصل تخصص گرایی و عدول رئیس جمهور از آن است. همان اصلی که بعید می‌دانم فردی توجه به آن را ناروا پندارد. همان اصلی که احیاناً مورد ادعای ایشان و هر حکمران دیگری نیز بوده و هست. اکنون پرسش آن است که «آیا تخصصتان به شما اجازه ورود به مباحثی چون فلسفه علم یا درک ماهیت نظریه در علوم اجتماعی را می‌دهد؟» آیا این رواست که یک رئیس جمهور که خود را فردی دانشگاهی می‌داند این چنین حکم به برخی آراء دهد که هنوز که هنوز است در محافل علمی مربوطۀ دنیا، نه‌تنها مورد بحث است بلکه تا اندازه درخور توجهی نظرات ناهم‌سو با باورهایش، صدرنشین تحقیقات علمی در این حوزه است. امید آن بود که با فرض سزاواری ورود رئیس جمهور به چنین مباحث نظری، در قدم نخست، در محیطی آرام، به دور از جنجال و کف و سوت و البته به شکل مکتوب این مباحث درگیرد. محتملاً پژوهشگرانی ایرانی، که همواره به استعدادها و دقت‏ ورزی‏ هاشان می‏بالیم، و نیز محققانی غیروطنی خواهند بود که در فرایندی منطقی و آرام به ثمراتی قابل توجه دست یابند.

دوم آنکه اعلام چنین مواضعی به این گونه، هر چند در نگاه نخست می‏تواند موجبات جلب و جذب نظرات برخی از مردم این جامعه را فراهم آورد، ولی شایع شدن چنین رفتارهای به ظاهر خارق عادت در میان حکمرانان و کارگزاران دولتی پیامدی جز چند دسته نمودن دانشجویان، استادان و افراد جامعه نخواهد داشت. چینش صحنۀ باورهای جامعه به شکل دو قطبی، موجبات کمرنگ شدن قدرت ‘منطق’ و ‘استدلال’ افراد جامعه می‏شود. از عواقب اعلان این‏چنینی چنین نظراتی، شرطی شدن اذهان برخی و شاید بسیاری از افراد جامعه در رویارویی با هرگونه گزینشی است؛ اینکه فرضاً دسته‌ای سخن از علم دینی می‏زنند و در برابر برخی علم دینی را بی ‏معنا می‏پندارند، اینکه یا با این دسته‏ ایم یا با آن دسته. شدت ورزیدن و گفتن مؤکد چنین مطالبی در شأن رییس جمهور اسلامی ایران نیست، حال این فرد هر که می‏خواهد باشد. به هر حال باید همواره به خود تذکر داد که گسترۀ مورد نظر «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه‏» عرصۀ گفتمان‏ ها و باورهای جاری در جامعه را نیز فرا می‏ گیرد.

دیگر آن‏که پیش ‏فرض ایشان در رویارویی با علوم اجتماعی و به طور ویژه علم اقتصاد همراه با دشواری‌های جدی و تلقیات ناکاملی است. متأسفانه برخی از مطالب بیان‌شده به‌وسیلۀ وی، در راستای نظر برخی افراد جامعه نیز هست؛ افرادی که به محض شنیدن واژه «علم»، دو دست خود را بالا برده و بالاتر از هر منبع معرفتی برای آن ارزش قائل‌اند. اما «فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ»؛ به طور ساده باید توجه کرد که آن‏چه ذیل عنوان علوم یا نظریات در علوم اجتماعی و بالتّبَع علم اقتصاد مورد بحث قرار می‏گیرد، تلاشی است انسانی در راستای هدفی معین با ابزارهایی مشخص. (1) انسانی بودن این تلاش، وجود عدم قطعیت، احتمال نادرست بودن یا ناروا بودن این کوشش را آشکار می‏سازد. (2) با توجه به تفاوت هدف نظریه‌پردازان و عالمان از انواع کاوش‏های نظری و کاربردی، امکان وجود تفاوت در نظریات درون یک علم نیز وجود دارد. همین یک مؤلفه (هدف) برای جهان‌شمول ندانستن نظریات و آنچه مجموعه پژوهش‌های اقتصادی تلقی می‏شود، کافی است. (3) ناهمسانی «ابزارها و شیوه‏های تحلیل و ارزیابی» نیز دیگر پایۀ تأثیرگذار بر فرآوردۀ کوشش عالمان است. مجموعۀ همین تفاوت ‏ها و احتمالاً دیگر مؤلفه‏ های اثرگذار بر برونداد تلاش علمی بشر است که ایده‏ هایی چون «جهان‌شمولی»، «قطعیت» و «صحت مطلق» نظریات اقتصادی را تبدیل به افسانه کرده است. به هر حال از آن رو که ایشان تحصیل‏کرده علوم حوزوی و آشنا با دانشگاه هستند، انتظار بر آن بود که از برخی عدم دقت‏ ورزی‏ها در این حوزه به سادگی عبور نکند.

چهارمین تذکِرِه به میزان دست‌اندازی ما انسان‏ها در طراحی و شکل‏ دهی واژگانی مهم و پر استناد در مطالعات علمی و نیز بیانیه‏های مطبوعاتی یا حتی سخنان هرروزۀ سیاستمداران و نیز مردم برمی‏گردد. سخنانی چون «این ایده نشان از عقب‌ماندگی است»، «چنین باوری به دور از خردمداری است»، «هیچ عاقلی در دنیای پیشرفته امروز چنین تصوری ندارد» یا «چه کسی است که مخالف آزادی باشد» به شدّت بر واژه‏هایی چون «عقب‏ماندگی»، «عقلانیت»، «آزادی» و ... تکیه دارند؛ هیچ مکتب یا نظریه‌پردازی در علوم اجتماعی یا علم اقتصاد نیست که مدعی باشد، ایده یا نظر من ناعادلانه، نادرست، غیرعقلانی، خودکامانه و یاوه است. قطعاً نیک می‏دانید که مراد از آن واژه‏های جذاب، در هر سخن و زمینه‏ای نیاز به واکاوی و دقت ورزی دارند. بهره‏ جویی از منظوری سطحی از این کلمات و به کرسی نشاندن ادعای خود بر آن اساس، فریبکاری‏ای بیش نیست. به نظر می‏رسد هرچند (1) سودآوری برخی افراد یا جریانات به طور مستقیم یا غیرمستقیم با چنین تصورات سطحی مردم جامعه از این واژه‏ها همراه است و (2) از طرفی شاید به سختی بتوان به مردم آگاهی و هشدار داد، اما باید به آنچه از خود باقی می‏گذاریم بیش از این توجه کنیم. از آنجا که یکی از وظایف یک حکومت یا دولت «صادق»، «خوب» یا «کارا» می‏تواند «گسترش آگاهی» یا دست کم «ایجاد مانع در برابر گسترش جهل و نادانی» در چارچوب اعمالی که کارگزارانش از خود بروز می‏ دهند باشد، به جای آنکه مواضعی اتخاذ شود که به گونه‌ای از انحاء در تخصیص بودجه، رفتار کارگزاران و سلوک اداری کارکنان دولت و مردم تأثیر منفی گذارد، بهتر آن خواهد بود که زمینه را برای مُباحثات علمی و البته به دور از جنجال و فشار فراهم آورد. با فرض صلاحیت ورود دولت به این عرصه، «گفتگو»، «نقد شدن» و «نقد کردن» از راهبردهای ضمنی دولت‏ها در محافل علمی و کارشناسی است و نه ابراز یک راء به عنوان نظری پایانی، منطقی و علمی؛ نظری که ناهمسویان آن با ناآگاهان یکسان پنداشته می‏شوند.

پنجم اینکه باید توجه داشت که مجموعه علوم اجتماعی و اقتصادی، کمابیش، «دینی» هستند برای زیستن. به طریقۀ مشابهی، عالمان این دانش‌ها پیامبران و راهبران این دین/دین ‏ها هستند؛ دینی برآمده از کوششِ فردیِ انسانِ بریده از وحی برای رتق‌وفتق امور خود. تلاشی همراه با ابزارهای کوته نگرانه که بعید است از پسِ آشفتگی‏ ها و پیچیدگی ‏های «جهان» و نیز «قلب» و «فهم» خود برآید. تلاشی برای خودمحور شدن، ‘بالغ’ شدن و تقابل با هر منبع غیر ‘خودی’. نه‌تنها بررسی «محتوای کنونی» علوم اجتماعی یا «عواقب» بهره‏گیری آدمی از این علوم بلکه توجه به «خاستگاه» این علوم به سادگی و روشنی بیان‏گر چنین پدیده‏ای است.

و در پایان و البته مرتبط با مطالب پیشین، باید نسبت به رواج برخی مشهورات زمانه دقتی بیشتر داشت؛ باید پذیرفت که هیچ عالم و محققی نمی‏تواند از خود خالی شود؛ حتی باید پذیرفت که آنچه مسأله اصلی در علوم اجتماعی یا اقتصاد است، نه حقیقت بلکه اعتماد و اقناع است. البته این بدان معنا نیست که ما نباید از خودهای خود ساخته مان خالی شویم، فرض است که در این مسیر تلاش کرده و موجبات کاهش اشاعه جهل در جامعه شویم؛ خودهای ساختگی ای مبتنی بر برخی اصلاحات و واژه‏ ها که با تأمل در آن‏ ها متوجه بی پایه یا کم مایه بودنشان می‏ شویم. اجازه دهیم مردم 'آزادانه تر' فکر کنند، 'آزادنه تر' مشاهده کنند و البته آزادانه متوجه شوند که در نظر و باور هیچ فردی و در هیچ جایی، 'آزادی مطلق' وجود ندارد.  

 

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۴۹
محمدجواد رضائی

اعُوْذُ بِاْللَّهِ مِنَ اْلشَّیْطانِ اْلرَّجْیم

1. لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ (سوره مبارکه توبه، آیه 128)

قطعاً، براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت‏] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.

2. ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیماً (سوره مبارکه احزاب، آیه 40)

محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولى فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. و خدا همواره بر هر چیزى داناست.

3. قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (سوره مبارکه آل عمران، آیه 31)

بگو : اگر خدا را دوست می دارید از من پیروی کنید تا او نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد ، که آمرزنده و مهربان است.

اللهم صل علی محمد و آل محمد


 پ. ن. : فقه الرّضا علیه السلام: و روى أنّه من ذکر السیّد محمّداً صلى الله علیه و آله أو واحداً من أهل بیته الطّاهرین علیهم السلام بالسّوء و بما لا یلیق بهم أو الطّعن فیهم وجب علیه القتل. (جامع أحادیث الشیعة، ج‌30، ص: 846)



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۳ ، ۲۲:۴۰
محمدجواد رضائی

 

پیشرفت، با هر تلقی که می‌توان از آن متصور بود، همواره مطمح نظر سیاست‌گذاران، عالمان و حتی اعضای عادی جوامع انسانی بوده است. منطقاً در پاسخ به چیستی پیشرفت، پای باورها، ارزش‌ها و تمایلات افراد به میان می‌آید[1]. ازاین‌رو می‌توان ارتباط تنگاتنگی میان «باورها، ارزش‌ها و تمایلات سیاست‌گذاران، عالمان و اعضای جامعه[2]» با «مجموعه فعالیت‌هایشان در راستای بهبود، پیشرفت یا تکامل» برقرار نمود[3].

یک اجتماع بشری به واسطۀ وجود انواع رویکردها در تلقی اعضایشان از ارزش‌ها یا خیرها، ناگزیر از تعامل با یکدیگر به منظور هماهنگ کردن صریح یا ضمنی تلاش‌ها در جهت معین و مشخصی هستند؛ اما به محض تصور چنین وضعیتی، پرسش از عامل تعیین‌کننده و شکل‌دهندۀ این باورها، ارزش‌ها و تمایلات مطرح می‌شود؛ به راستی چه منبعی صلاحیت تأثیرگذاری و تعیین‌کنندگی اهداف مورد نظر یک فرد یا جامعه بشری را دارد؟ دین، به عنوان راهنما و سبکی برای زیستن، پاسخی است به این پرسش. براساس چنین تعریفی، یک دین دربردارندۀ اهداف و آرمان‌هایی است که بیانگر موقعیتی مطلوب برای فرد و جامعه است. مبتنی بر این تبیین، چارچوب مطلوب، خوب یا مناسب از نظر هر فرد یا جامعه را می‌توان دین یا بخشی از دین آن فرد یا جامعه تلقی نمود.

به نظر می‌رسد حتی با وجود تعریف مشخص و وجود اجماع بر گزینش اهداف خاصی به عنوان اهداف یا آرمان‌های مطلوب، پرسش دیگری در عرصۀ حرکت در مسیر پیشرفت به وجود خواهد آمد؛ با چه سازوکار و شیوه‌ای می‌توان در راستای احراز مقتضیات ارزش‌ها و تمایلات مطلوب و مورد نظر گام برداشت؟ در این عرصه نیز به نظر می‌رسد باورها و ارزش‌های مورد پذیرش فرد یا جامعه تا حد زیادی تعیین‌کننده است[4].

الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیز در همین بستر قابل تحلیل است؛ به طور ساده الگویی که نشان‌دهنده و تصریح کنندۀ باورها و ارزش‌های اسلامی بوده[5] و با پیشنهاد چارچوب‌ها و سازوکارهای قابل انتساب به آموزه‌های اسلامی، مسیری به منظور پیشرفت در پیش راه افراد، با هر نقش و جایگاهی که در ساختار تصمیم‌گیری عمومی می‌پذیرند، بگذارد[6].

به نظر می‌رسد با (1) «تصریح و تأکید بر مؤلفه‌های مطلوب از منظر تعالیم اسلامی»، (2) «توجه به بایستگی‌های لازم توجه در فرایند دستیابی به تحول احسن در افراد و تغییر حیات‌بخش ساختارهای اجتماعی از منظر آموزه‌های اسلامی[7]» و (3) «علم به اولویت‌ها در عرصۀ درک تکالیف فردی و پیاده‌سازی آن‌ها، با هر نقش و جایگاهی که فرد می‌پذیرد»، عرصۀ تفکر، عمل و تصمیم‌گیری برای سیاست‌گذاران، عالمان و افراد جامعه روشن می‌شود[8].

همان‌گونه که اشاره شد، وجود چنین الگویی در تمام جوامع قابل تصور است. هر چند به نظر می‌رسد ارکان چنین الگوهایی مورد تصریح یا دقت ورزی قرار نگرفته باشد اما به هر حال براساس ارزش‌های حاکم بر جوامع و برآیند نظرات عالمان و سیاست‌گذاران، امکان درک و تصریح چنین الگوهایی دور از ذهن نخواهد بود[9]. متناظراً در یک جامعه اسلامی که افراد، با هر نقش و جایگاهی که می‌پذیرند، نه تنها تمایل داشته بلکه ناگزیر باید براساس مجموعه مفاهیم، ارزش‌ها و باورهای قابل انتساب به اسلام به زیستن بپردازند[10]. تصریح چنین الگویی تا حد قابل توجهی به نظام‌مند شدن افکار، تلاش‌ها و باورها می‌انجامد؛ نظام‌مند شدن در عرصۀ (1) اهداف و ارزش‌های مطلوب و نیز (2) گزینش ابزار و تصمیم مناسب[11]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۳ ، ۲۳:۲۳
محمدجواد رضائی

پیگیری منافع شخصی، دست نامرئی آدام اسمیت و نظر یک اقتصاددان:

در اینجا هم نظری (البته نامربوط به مطلب پیش‏‏ گفته) از مولوی در باب توجه به منافع دیگران:

شر انگیز هم بر سر شر شود            چو کژدم که با خانه کمتر شود

اگر نفع کس در نهاد تو نیست            چنین گوهر و سنگ خارا یکی است

چنین آدمی مرده به ننگ را            که بر وی فضیلت برد سنگ را 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۳ ، ۰۲:۱۵
محمدجواد رضائی

نقل قولی نسبتاً جالب از هایک

But nobody can be a great economist who is only an economist—and I am even tempted to add that the economist who is only an economist is likely to become a nuisance if not a positive danger (p. 463).

منبع

Hayek, F. A. V. (1956). The dilemma of specialization. The state of the social sciences, 462-473, University of Chicago Press.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۰۱:۵۰
محمدجواد رضائی

به تصویری جالب برخوردم، شایدبتونیم این تصویر رو به فرایند انجام انواع طرح‏های پژوهشی یا فرایند تصویب برخی پایان نامه‏ ها هم تعمیم بدیم ...

انجام یک طرح

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۱۰:۴۷
محمدجواد رضائی

یکی از سوالات قابل طرح در فلسفه اخلاق و بالتّبَع برخی حوزه‏ های علوم اجتماعی، مقایسه یا سنجش ارزش ها نسبت به یکدیگر است. موضوع یکی از رساله‏ های جالب که بدان برخوردم همین امر بود. رساله مارتین بوت (Martijn Boot) با عنوان «Incommensurability, Incomplete Comparability and the Scales of Justice» که در سال 2007 در دانشگاه آکسفورد دفاع شده است. شایان ذکر است که منظور از قیاس ناپذیری در اینجا، به یک معنا متفاوت با قیاس ناپذیری مورد نظر فیلسوفان علم راجع به پارادیم‏ هاست. هر چند تاکنون موفق به دریافت متن کامل این رساله نشده و از محتوای آن مطلع نیستم، اما به نظر موضوع جالبی برای علاقمندان حوزه های علوم اجتماعی، و به طور ویژه اقتصاد خواهد بود. محتملاً سوالات مشابهی در فضای علوم اجتماعی اسلامی یا اقتصاد اسلامی می‏ تواند قابل طرح باشد. در ادامه چکیده این رساله تقدیم شده است:

The dissertation investigates the possible implications of incommensurability of values for practical reason and distributive justice. Under certain conditions incommensurability of values causes ‘incomplete comparability’ of options. Incomplete comparability may lead to rational undecidability, incomplete rational justification of a choice and incapability of rationally assigning determinate relative weights to conflicting valuable alternatives. The results of the research suggest that incomplete comparability prevents a complete ordering of conflicting demands of distributive justice and renders a principled and theoretical solution unattainable.

وی هم اکنون استاد دانشکده علوم سیاسی و اقتصاد دانشگاه واسِدا در ژاپن است (اطلاعات بیشتر از اینجا).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۳ ، ۱۳:۵۲
محمدجواد رضائی

در ادامه چکیده مانندی از دو مقاله جدید الانتشار با دو عنوان جالب در شماره پاییز Journal of Economic Perspectives ارائه می‌شود. یکی از نکات مهم در پاسخ پرسش ‏های این پژوهش ها، اثرگذاری عوامل فرهنگی و اجتماعی بر پرداخت مالیات است. مطالعه این دو مقاله برای علاقمندان مباحث بخش عمومی و مالیات ستانی قابل توصیه است. به منظور دریافت متن کامل مقالات نیز می‏ توانید بر عنوان آن‏ ها کلیک نمائید.

پرداخت مالیات، تمکین مالیاتی

1. Kleven, Henrik Jacobsen. 2014. "How Can Scandinavians Tax So Much?Journal of Economic Perspectives, 28(4): 77-98.

American visitors to Scandinavian countries are often puzzled by what they observe: despite large income redistribution through distortionary taxes and transfers, these are very high-income countries. They rank among the highest in the world in terms of income per capita, as well as most other economic and social outcomes. The economic and social success of Scandinavia poses important questions for economics and for those arguing against large redistribution based on its supposedly detrimental effect on economic growth and welfare. How can Scandinavian countries raise large amounts of tax revenue for redistribution and social insurance while maintaining some of the strongest economic outcomes in the world? Combining micro and macro evidence, this paper identifies three policies that can help explain this apparent anomaly: the coverage of third-party information reporting (ensuring a low level of tax evasion), the broadness of tax bases (ensuring a low level of tax avoidance), and the strong subsidization of goods that are complementary to working (ensuring a high level of labor force participation). The paper also presents descriptive evidence on a variety of social and cultural indicators that may help in explaining the economic and social success of Scandinavia.

 

2. Besley, Timothy, and Torsten Persson. 2014. "Why Do Developing Countries Tax So Little?"Journal of Economic Perspectives, 28(4): 99-120.

Low-income countries typically collect taxes of between 10 to 20 percent of GDP while the average for high-income countries is more like 40 percent. In order to understand taxation, economic development, and the relationships between them, we need to think about the forces that drive the development process. Poor countries are poor for certain reasons, and these reasons can also help to explain their weakness in raising tax revenue. We begin by laying out some basic relationships regarding how tax revenue as a share of GDP varies with per capita income and with the breadth of a country's tax base. We sketch a baseline model of what determines a country's tax revenue as a share of GDP. We then turn to our primary focus: why do developing countries tax so little? We begin with factors related to the economic structure of these economies. But we argue that there is also an important role for political factors, such as weak institutions, fragmented polities, and a lack of transparency due to weak news media. Moreover, sociological and cultural factors—such as a weak sense of national identity and a poor norm for compliance—may stifle the collection of tax revenue. In each case, we suggest the need for a dynamic approach that encompasses the two-way interactions between these political, social, and cultural factors and the economy.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۳:۴۶
محمدجواد رضائی

نقل قولی جالب از ساموئلسون:

 “I don't care who writes a nation's laws if I can write its economics textbooks.”

منبع: به نقل از اکونومیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۳ ، ۲۱:۳۵
محمدجواد رضائی

«... اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیْراً وَ اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا اَللّهُمَّ اِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فى اِحْسانِهِ وَ اِنْ کانَ مُسَّیئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَاغْفِرِ لَهُ اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فى اَعْلا عِلِّیّینَ ...»

بخشی از سخنان آیت الله مهدوی در مراسم بزرگداشت دانشجویی از ایشان در نهم اردیبهشت 1385:

حضرت آیت الله مهدوی کنی

«آنچه بنده چه از کسانی که به یک معنا فارغ‌التحصیل شده اند و چه از کسانی که مشغول تحصیلند خواستارم، چیزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند. در قرآن می فرماید: "قل لا اسئلکم علیه اجراً الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلا". اجر و مزد ما این است که شما راه ما را ادامه دهید. ان شاء الله راه ما راه خداست. اگر این راه را ادامه دادید، از زحماتی که تصور می کنید ما متحمل شده‌ایم تقدیر کرده‌اید و اگر ادامه ندادید، همه زحمات ما حرام شده است. راه خدا را ادامه دهید. هدف و رسالت دانشگاه را دنبال کنید. ما می رویم ولی آنچه موجب امید ما و مؤسسین و خدمتگزاران است، این است که شما راه را ادامه دهید. اگر هدف را فراموش نکردید، بهترین تقدیر را انجام داده‌اید. بدانید اسلام باقی است. انقلاب باقی است. تشیع باقی است. رهبری باقی است و ما باید زیر این پرچم سینه بزنیم ولو اینکه تحولاتی در زندگی پیدا شود و مشکلاتی باشد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۳ ، ۲۰:۳۷
محمدجواد رضائی

بالاخره در اکتبر 2014، اقتصاددانی که موفق به کسب جایزه یادبود نوبل در علم اقتصاد در این سال شد، مشخص گردید؛ژان تیرول

ژان تیرول (Jean Tirole)، اقتصاددان فرانسوی، که شاید بیش از همه چیز همکاری های وی با ژان ژاک لافونت (Jean-Jacques Laffont) یادآور وی بود، به خاطر پژوهش‏ هایش در حوزه قدرت بازاری/بازار و مسائل مربوط به انحصار و مقررات گذاری موفق به دریافت این جایزه شد.

از اینجا می‏ توانید یکی از کتاب‏ های مشترک وی در حوزه مقررات گذاری در بانکداری را دریافت دارید. عنوان این کتاب Balancing the Banks: Global Lessons from the Financial Crisis است. از اینجا نیز می‏توانید مقاله ای مفید و جامع از مجموعه مطالعات تیرول که توسط فودنبرگ تدین شده، دریافت کنید.

در ادامه نیز سه مقاله از تیرول معرفی شده که قابل دریافت است؛ البته این مقالات نیز همچون سایر مقالات وی، سعی بر بهره‏ گیری از زبانی فنی دارد؛

1. Tirole, J. (2012). Overcoming adverse selection: How public intervention can restore market functioningThe American Economic Review102(1), 29-59.

2. Bénabou, R., & Tirole, J. (2011). Identity, morals, and taboos: Beliefs as assets.The Quarterly Journal of Economics126(2), 805-855.

3. Tirole, J. (2002). Rational irrationality: Some economics of self-management.European Economic Review46(4), 633-655. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۳ ، ۰۰:۲۱
محمدجواد رضائی