محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

سایت شخصی محمدجواد رضائی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصلاح گری» ثبت شده است

هنگامی که از برخی افعال یا صفات برای یک جمع استفاده می‌کنیم و به عنوان مثال «انسانیت»، «شجاعت»، «اسلامی بودن»  یا «ظلم ستیزی» را به یک جمع نسبت می‌دهیم، به راستی از چه صحبت می‌کنیم؟ ممکن است اینطور به نظر آید که اگر به یک «جمع»، «خانواده»، «محله» یا «قوم» صفت شجاع را نسبت می‌دهیم، بدان معناست که تک تک افراد آن جمع یا لااقل اغلب افراد آن گروه در مواجهه با موانع یا ناملایمات، رفتار شجاعانه از خویش بروز می‌دهند؛ به دیگر بیان در کنار هم قرار گرفتن افراد شجاع برای اتصاف این صفت به آن گروه کافیست. واضح است که مبتنی بر این تلقی، فرایندِ برخورداری از گروه یا جامعه‌ای «شجاع»، پربار کردن تک تک افراد از فنون و مهارت‌های مواجهه شجاعانه و متهورانه با موقعیت‌های دشوار تصمیم گیری است؛ «توجه دهی فرد به همۀ پیش‌آمدهای محتمل»،«تمرین عکس‌العمل‎‌های زیرکانه» و «تقویت موضع‌گیری های قاطع» از جمله مهارت آموزی‌های پیشنهادی برای افراد مبتنی بر این تلقی است.

اگر تأملی بر پرسش فوق داشته باشیم و برخی تجربیات دور و نزدیک خود را مرور کنیم، خواهیم دید که لزوماً در اختیار داشتن اتم‌هایی فعال منجر به ظهور مولکول‌هایی پویا نمی‌شود؛ اگر نسبت به شرایط بروز رفتارهای «انسانی»، «شجاعانه» یا «ظلم ستیزانه» از یک گروه یا جامعه دقیق شویم، آنچه مهم می‌نماید، وجود ارتباط مؤثر میان افراد برای بروز یک اراده جمعی است. اگر آحاد اعضای یک گروه به طور منفرد مهارت‌های فردیِ مورد نیاز برای مواجهۀ شجاعانه در موقعیت‌های مختلف را فراگرفته باشند اما بستری برای «پیدایش تعامل میان افراد»، «تقسیم وظایف»، «پایش‌های فوری»، «بازخوردگیری و تعدیل» وجود نداشته باشد، عملاً امکان انتساب صفت شجاعت به آن گروه غیرممکن است؛ حتی به نظر می‌رسد وجود تعاملات و ارتباطات قوی میان اعضای گروه بتواند کم‌مهارتی‌های آن اعضا در مواجهۀ جمعی با موقعیت‌های دشوار را جبران کند.

تلقی اخیر از لازمۀ «اتصاف یک صفت به گروهی از انسان‌ها» دلالت مهمی در تحلیل‌ها، آموزش‌ها و توصیه‌های ناظر به اجتماع دارد. بر این اساس اگر قصد بروز مواجهه‌های شجاعانۀ جامعه با موقعیت‌های پیشِ رو را داشته باشیم، باید در راستای تقویت هماهنگی و بالندگی ارتباطات میان اعضای جامعه قدم برداریم. واضح است که عکس این موضوع نیز صادق است؛ هرقدر که در تفکیک افراد جامعه و تضعیف مهارت‌های ارتباطی میان ایشان موفق باشیم، موجب ایجاد مانع برای بروز ارادۀ جمعیِ ناظر به پیگیری یک مطالبه شده‌ایم.

اگر بخواهیم به برخی موضوعات یا مسائل از این منظر بنگریم، باید بر زمینه‌های پیدایی یا فقدان تعامل مؤثر میان افراد برای بروز یک ارادۀ جمعی تمرکز کنیم. مؤلفه کلیدی در تحلیل‌های توصیفی  یا تجویزی مرتبط، همان ارتباط مؤثر میان افراد برای بروز یک ارادۀ جمعی است. در ادامه موضوعاتی مرتبط را از نظر می‌گذرانیم:

الف. نظام آموزش و پروش عمومی: بروز انواع تفکیک‌ها میان دانش آموزان در فرایند آموزش و تربیت عمومی، مانعی مهم برای کاهش مهارت‌های ارتباطیِ ایشان است. کافیست به مدّت زمانی که یک فرد در طول عمر خویش صَرف این آموزش‌ها می‌کند، توجه کنیم. شاید به جرئت بتوان گفت مؤثرترین نهاد تربیتی بسترساز برای تمرین تعاملات مؤثر میان افراد جامعه، نهاد آموزش عمومی است. حال شرایطی را در نظر بگیرید که نظام حکمرانی آموزش عمومی در کشور اجازۀ ظهور مدارس تبعیض‌گر براساس طبقات درآمدیِ خانواده‌ها را بدهد. در این شرایط بسیار طبیعی به نظر می‌رسد که مقولۀ گفتگو و تفاهم در آیندۀ این جامعه خدشه بسیاری پیدا می‌کند. پیدایش مدارس اصطلاحاً غیرانتفاعی و نیز پیدایش مدارس مشهورتر و خاص‌تر از میان مدارس غیرانتفاعی موجب هم‌نشینی دانش آموزانی مشابه یکدیگر می‌شود؛ دانش آموزانی که از نظر بسیاری آرمان‌ها و مسائلِ ذهنی‌شان شبیه یکدیگرند. حال اگر آموزش عمومی [و حتی آموزش عالی] را نهادهایی با کارکرد ایجاد افرادمفیدی برای جامعه بدانیم، کاهش اصطکاک میان دیدگاه‌ها و نظرات در دوران طولانی آموزش عمومی [و آموزش عالی] موجب کژکارکردی‌های تأثیرگذاری خواهد شد. دانش‌آموزانِ متعلق به طبقات پایین درآمدی با خود تعامل کرده و دنیا را کمابیش از زاویه دید خویش می‌نگرند. همچنین دانش آموزان متعلق به طبقات متوسط درآمدی و طبقات بالای درآمدی. در این شرایط، دوران طولانی آموزش عمومی نه تنها شرایط را برای بروز تعاملات آتی میان این افراد در مواجهه با مشکلات پیشِ‌روی اجتماع فراهم نمی‌آورد بلکه با تشدید نظام آرمان‌ها و مسائل هر طبقه، به طور نظام‌مند موجب تعمیق آن‌ها می‌شود.

یک نمونۀ ساده  از بروز مشکلاتی از این دست را می‌توان در تاریخچۀ نظام برنامه‌ریزی کشور مشاهده کرد. در کتاب «برنامه ریزی در ایران براساس تجارب گروه مشاوره دانشگاه هاروارد در ایران در تهیه برنامه عمرانی سوم» مجموعه ای از ویژگی‌ها و شرایط به عوامل شکست برنامه‌ریزی در ایران مطرح شده است. یکی از عوامل مورد تأکید این مشاوران، وجود فاصله میان «برنامه‌ریزان ایرانیِ تحصیل‌کرده در خارج» و کارمندان و برنامه‌ریزان تحصیل کرده در داخل کشور است.این شکاف به راحتی قابل تطبیق با شکاف میان دانش آموزان تحصیل کرده در مدارس غیرانتفاعی مشهور و دانش آموزان تحصیل کرده در مدارس دولتی معمولی است. خلاصه آنکه اگر از این منظر به موضوع آموزش عمومی بنگریم، اساساً این مقوله، مقوله‌ای متفاوت با کالاها و خدمات خصوصی چون سیب یا شستشوی اتومبیل است که می‌توان متناسب با تمایل به پرداخت و قید بودجه از آن‌ها منتفع شد.

ب. حفظ کرامت انسانی: تمرین گفتگو و تلاش برای رسیدن به انواع چاره‌سازی‌ها از اوان کودکی آن هم با افرادی از طبقات مختلفِ ثروتی، فرهنگی، منطقه‌ای و ... زمینۀ احترام گذاشتن به نوع انسان را فراهم می‌آورد. تک فرزندی را در یک خانوادۀ متمول در نظر بگیرید؛ طبیعی به نظر می‌رسد که به واسطۀ فراهم آمدن انواع امکانات و عدم تعامل از موضع برابر با دیگر کودکان، بروز روحیه‌ای خاص در این کودک محتمل است. روحیه‌ای که دیگر افراد را نه یک انسانِ واجد «اختیار» و «درک» بلکه ابزاری برای رسیدن به خواسته‌های خویش تصور می‌کند.

اگر اندکی به رویدادهای پیرامون خویش بنگریم، نمونه‌های متعددی از چنین نابه هنجاری‌های رفتاری و نقض حرمت و کرامت انسانی رامشاهده می‌کنیم. از «حوالۀ به جهنم کردن منتقدان توافق هسته‌ای و نه اعلام مخالفت با نظر ایشان» تا رفتار اخیر وزیر کشاورزی و همراهان وی با کشاورزِ مطالبه‌گر شمالی؛ از رفتار متکبرانۀ پدر متموّل یک قاتل که اظهار می‌کند :«خب ... پولِ خون مقتول رو می‌دم» تا شیوۀ تعامل با استادی که تا دیروز معاون دانشگاه بوده و نگاه احترام آمیز به وی ناشی از ابزار پنداری نسبت به او بوده و امروز به واسطۀ عدم برخورداری از سمت اجرایی در دانشگاه شاهد بی‌احترامی به وی هستیم. پرواضح است که بروز رفتارها و تعاملاتِ خلاف حفظ کرامت انسانی، قابل خلاصه سازی در عدم گفتگو و عدم فراگیری ارتباطات مؤثر نیست، اما آنچه در اینجا مورد تأکید است، یکی از عوامل تقویت کنندۀ حفظ کرامت انسانی است.

ج. مطالبه‌گری اجتماعی و اصلاح‌طلبی: لازمۀ پیگیری‌های اجتماعی و انواع دادخواهی‌ها در راستای هر هدفی از جمله اهداف انقلاب اسلامی، پیدایش کم‌هزینه و به موقع شبکه‌های مطالبه‌گری است. شبکه‌ای که فارغ از انواع مصلحت‌سنجی‌های ناشی از توهم فعال بودن نهادهایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی، مرجعیت، امامت جمعه، دانشگاه، سپاه، بسیج، هلال احمر و ... به اقدام همت گمارد.

حال به بروز پدیده‌هایی چون «از بین رفتن تجمعات یا گردهم‌آیی‌های کوچکِ مذهبی و صنفی»، «تمرکزِ بیش از حد بر مجامع، قرارگاه‌ها یا هیئت‌های بزرگ و نامدار» و «محو محوریت مسجد» دقت کنیم. اگر به واسطۀ این پدیده‌ها، افراد از برقراری تعامل با دیگران، نظم بخشی به یک جمع یا راهبری خودجوشِ گروهی عاجر باشند، چه انتظاری برای اصلاح‌طلبی‌های مجدّانه یا مطالبه‌گری‌های به موقع می‌توان داشت.

مبتنی بر عامل کلیدی تحلیل ما، که همان ارتباط مؤثر میان افراد است، می‌توان راه‌های مقابله با مطالبه‌گری اجتماعی را نیز ترسیم کرد. فرض کنید با پدیده‌ای چون پرداخت یارانه به همه افراد جامعه مواجهیم. بنا به هر دلیلی، حذف عده‌ قابل توجهی از یارانه‌بگیران نیز به عنوان تصمیم نظام سیاسی مصوب شده است. اگر بتوانیم به طور بسیار خزنده و آرام، ماه به ماه افرادی را از فهرست گیرندگان رایانه حذف کنیم، احتمال موفقیت بسیار بالا خواهد بود. در چنین شرایطی، عملاً ایجاد ارتباط مؤثر میان «افراد حذف شده از فهرست» و «افراد حذف نشده» را مختل کرده و به مرور زمان امکان بروز اعتراض و مخالفت کاهش  می‎‌یابد. البته این کاری است که در حال حاضر در وزارت خانه مربوطه در حال انجام است، کاری که ابتداً خودشان بر آن باور بودند که موجب بروز شورش و اعتراض خواهد شد، اما مشاهده شد که حرکت نسبتاً کند در روند حذف افراد، مانع بروز اعتراضات تشکیلاتی خواهد شد؛ هرچند افرادی که امروز سکوت پیشه می‌کنند، فردا متضرر خواهند شد.

د. شبکه‌های [ضد] اجتماعیِ مجازی: براساس آنچه بیان شد، واضح خواهد بود که شبکه‌های اجتماعی را باید محملی برای «خنثی‌سازی روحیۀ تعامل و گفتگو» و «ایجاد توهم کاذب تأثیرگذاری اجتماعی» تلقی کرد. هرچند محتملاً بنیان‌گذاران این شبکه‌های مجازی مدعی ایجاد بستری برای بهبود ارتباطات اجتماعی در سطوح مختلف نیستند اما می‌بایست بر پایۀ کارکردی که هم‌کنون این نرم افزارها در جامعه ایرانی پیدا کرده‌اند، نسبت به آن‌ها قضاوت نمود.

تجربۀ چندسالۀ اخیر اجمالاً بیانگر رقیق شدن التفات مخاطبان به ابعاد و دلالت‌های مطالب ابراز شده در چنین محیط‌هایی است. لحظه‌ای یکی از افرادی که به هر دلیلی مورد توجه برخی قرار گرفته‌اند مطلبی را ابراز می‌کند که ظاهراً جالب به نظر می‌رسد، پس از آن مخاطبان بسیاری بدون توجه به دلالت‌های  آن مطلب، خود را مدافع آن نشان می‌دهند. اگر هم کمی با آن مخاطب هم‌کلام شویم، خودش به تناقضات آن مطلب معترف خواهد شد. رقیق شدن توجهات هم بدان معناست که اساساً چنین محیط‌های ارتباطی زمینه‌ای برای تشدید مغالطاتِ رسوب یافته در اذهان مردم، مانع گفتگو و عدم رسیدن به تفاهم و حتی فهم یکدیگر است.

خلاصه آنکه، فعالان انقلابی، تحلیل‌گران اجتماعی و سیاست‌گذاران عمومی می‌بایست به مقولۀ ارتباط مؤثر میان افراد توجه بیشتری مبذول دارند. شرط بروز ارادۀ جمعی، وجود ارتباط مؤثر میان افراد جامعه است؛ ارتباطی که پیدایش و تقویت آن نیازمند ایجاد محیط گفتگو، تعامل، همکاری، تضارب نظرات، مهم دانستن دیگران و پرهیز از تکبر است؛ تا بستری برای «تقسیم وظایف»، «پایش‌های فوری» و «بازخوردگیری و تعدیل» وجود نداشته باشد، عملاً امکان بروز ارادۀ جمعی و مطالبه‌گری انقلابی و اسلامی غیرممکن است؛ جامعه اسلامی مقدمه‌ای است برای دولت و تمدن اسلامی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۱۷
محمدجواد رضائی