محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

سایت شخصی محمدجواد رضائی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درک عرفی از اخلاق» ثبت شده است

حدود دو هفته پیش به همراهی گروهی از دوستان در برنامه ‏ای جمعی شرکت کردیم. یکی از بخش‏ های این برنامه که از پیش هماهنگ شده بود، حضور در پارک دلفین ‏ها و مشاهده برنامه تدارک دیده شده توسط مربیان دلفین ‏ها و شیرهای دریایی بود. در چنین برنامه‏ هایی مشاهده تقلید برخی اعمال انسانی توسط این حیوانات، جالب به نظر می‏رسد؛ حتی ما متمایل بر این باوریم که گویی «کف زدن» یا «انجام حرکات موزون توسط دلفین» نشان از لذت یا شعف آن‏ هاست.

اما اگر به این باوری که خود را در قلب ما جای کرده با تأمل بیشتری بنگریم، به عبث بودن این قبیل بازی‏ ها پی می‏بریم. به نظر می ‏رسد تفاوت چندانی میان تماشاچیان پارک دلفین ‏ها و تماشاگران جنگ‌های میان برده‏ ها در روم باستان نیست؛ به جان هم انداختن خروس ها و جدیداً سگ‏ ها نیز از همین قبیل است. شاید مهم‌ترین تفاوت در نوع بازیکنانِ مورد مشاهده باشد؛ در یکی انسان و در دیگری حیوان؛ اما اشتراک مهم این دو، فراهم آمدن بستری برای لذت بردن تماشاچیان و سرگرم شدن ایشان است. به‌واقع آیا تفاوتی میان خنده‏ ها و شادی این دو نوع تماشاچی وجود دارد؟

اگر هم کمی بیشتر تأمل کرده و سعی کنیم به میراث ادبی و دینی خویش رجوع کنیم، شرکت در/راه ‏اندازی چنین برنامه‏ هایی با دشواری‏ های بیشتری مواجه می ‏شود. اساساً از نظر عرفِ دین‌دار یا اخلاق ‏مدار، آیا انسان اجازه غوطه ‏ور شدن در لذت‏ های سرگرم‏ کننده ‏ای چون این موارد را دارد؟ اساساً انسان‏های طالب تعالی، در هر سطحی که هستند، زمانی برای گذراندنِ وقت خویش در چنین محفل‏ هایی دارند؟ آیا انسان از حق دستاویز نمودن حیوانات، به معنای مذکور، برخوردار است؟ آیا اینکه «در روایات ائمه ع سفری که صرفاً به قصد شکار حیوان باشد، سفری مذموم بوده و نماز چنین فردی کامل است»، الهام بخش چیزی برای ما نیست؟ چرا باید طرفداران فقه پویا، با هر تلقی که از آن وجود دارد، از موضع ابراز فتوا یا حکم در چنین مسائلی برنیایند؟ آیا ترویج چنین برنامه‏ هایی با چارچوب‏ های اخلاقی یا شرعی سازگار است؟

به نظر می ‏رسد افزون بر مشکلات پیشین، اثر قابل توجه شرکت در چنین محفل ‏هایی، تقویت روحیه تسلط گرایی نسبت به «طبیعت» و حتی «هر چیز غیرخودمان» باشد. اگر «من» نقطۀ پرگار آفرینش باشم، هر چیز دیگری باید به تناسب رابطه‏ اش با لذتِ «من» تفسیر و تحلیل شود. اگر «من» تعیین ‏کنندۀ خوبی و بدی باشد، هر چیزی می‌تواند و البته باید در خدمت تمایلات «من» باشد؛ خواه گلادیاتورها در روم باستان و خواه حیوانان مسخر شده در سیرک‏ ها.

در نهایت آن‏که باید از غلبه یافتن تعداد انسان ‏هایی که بخشی از زمان خود را صَرف چنین شادی‏ هایی می‏کنند ترسید؛ چه آنکه محتملاً مستعد بی‏ تفاوتی ‏های غیراخلاقی یا رفتارهای غیراخلاقی هستند؛ و البته باید به فکر کودکان معصومی که در چنین محیط ‏هایی رشد می ‏کنند نیز بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۰۸:۱۷
محمدجواد رضائی

حتی هم اگر به لحاظ نظری بپذیریم که احساسات افراد و ملائمت اعمال با درون افراد ملاکی برای اخلاقی دانسته شدن آن انتخاب است، باز به واسطۀ معضلاتی که در واقعیت قابل مشاهده است، نمی‏توان به تلقیات فکت‏گونه از اخلاق باورمند بود؛ درک شهودی یا عرفی از اخلاق در بسیاری از موارد به عنوان هدایت‏ کننده‏ای برای اعمال اخلاقی و حتی توجیه‏گریِ برخی اعمال به کار می‏رود اما نکتۀ اساسی اینجاست که همین تلقیات یا ادراکات عرفی یا شهودی از اخلاق با ناسازگاری[1] مواجهند. به منظور تبیین ایدۀ ناسازگاری ادراکات یا شهود اخلاقی از مباحث و استدلالات پیتر آنگر[2] کمک خواهیم گرفت.

ناساگاری تلقی عرفی از اخلاق

آنگر در کتابش با عنوان زندگیِ با کلاس و اجازۀ مردن دادن: توهم بی‏گناهی (1996)، ضمن طرح انواع مباحث، ذیل مثال‏ها و تبیین‏هایی جالب، وجود ناسازگاری در ادراکات شهودی یا عرفی از اخلاق را به پیش می‏کشد. ابتدا مثالی با عنوان «برکۀ کم‏ عمق»[3]- که البته از پیتر سینگر به عاریت گرفته است- را در نظر بگیریم (Unger 1996, pp. 8–9) ؛ در مسیرتان برای ارائۀ یک سخنرانی در دانشگاه متوجه کودکی می‏شوید که در برکۀ کم‏عمقی افتاده و در حال جان دادن است. اگر شما به آب بزنید و کودک را از آبگیر بیرون بکشید به معنای آن است که لباس شما کاملاً گل ‏آلود شده، عملاً سخنرانی شما لغو و هزینه ‏ای نیز بابت تمیز کردن لباس متحمل خواهید شد؛ اگر هم از کنار کودک عبور کنید، سخنرانی علمی شما در وقت مقرر برگزار شده و البته کودک نیز جان می‏دهد. فرض کنید که شما از کنار برکه عبور کرده و کودک نیز جان می‏دهد. در واکنش به این مثال تقریباً قضاوت شهودی اخلاقی[4] همه آن خواهد بود که عمل شما نفرت‏ انگیز و سزاوار سرزنش است. حال مثال دوم را که «نامۀ درخواست»[5] می‏نامیم را در نظر بگیرید (1996, p. 9)؛ شما در صندوق پستی‏ تان نامه‏ ای از یونیسف (صندوق کودکان ملل متحد) مشاهده می‏کنید. پس از مطالعۀ آن به درستی باور می‏کنید که اگر چکی به مبلغ 100 دلار به تقاضای نامه ارسال نکنید، سی کودک به زودی خواهند مرد؛ اما شما نامه مزبور را در سطل زباله انداخته و زندگی کودکان مزبور نیز به خطر خواهد افتاد. تقریباً واکنش همۀ افراد به این مثال دوم آن خواهد بود که عمل شما اشتباه نبوده است.

آن‏چه مهم است، تفاوت واکنش افراد در این دو مثال است؛ لااقل می‏توان گفت که تفاوت عکس‏العمل‏های افراد در مواجهه با این دو مثال بسیار زیاد است؛ از طرفی در مثال نخست مواجه ه‏ای سخت و شدید و در مثال دوم قضاوتی سهل‏ گیرانه و بسیار تسامحی. این مثال و مثال‏هایی از این دست به خوبی بیانگر عدم سازگاری شهود اخلاقی انسان در قضاوت‏های اخلاقی‏اش است. اینکه چرا در موقعیت‏هایی چون دو مثال پیش‏گفته، ادراکات یا شهودات اخلاقی ناسازگاری بروز می‏کند مبحثی مجزا و البته قابل تحقیق است، اما آن‏چه برای ما مهم است وجود چنین پدیده‏ای است؛ به هر حال ما درمی‏یابیم که دوگونه باور فوق نمی‏توانند به طور همزمان اخلاقی یا درست باشند؛ به هر حال یکی از این باورها باید صحیح باشد.

بنابراین و در مقام جمع ‏بندی می‏توان اعلام داشت که ادراکات شهودی یا عرفی از اخلاق دچار مسئلۀ ناسازگاری‏ اند؛ البته اگر کمی راجع به سایر ادراکات انسان همچون ادراک حسی یا بینایی نیز تأمل شود وجود چنین ناسازگاری‏ها یا توهم‏هایی کاملاً طبیعی به نظر خواهد آمد؛ بدان معنا که لااقل بسیاری از انواع ادراکات بشری با چنین مسئله ‏ای روبروست.  از این ‏رو و با توجه به ناسازگاری درک شهودی یا احساس درونی انسان‏های از عمل اخلاقی یا عمل عادلانه، می‏توان در فکت دانسته شدن عدالت تردید نمود؛ این تردید نه ناظر به مبنای نظری فکت دانسته شدن عدالت بلکه به ظرفیت انسان برای درک مقولۀ عدالت در مقام اثبات (واقعیت قابل مشاهده در جهان پیرامونمان) است.



[1] Inconsistency; [2] Peter Unger; [3] The Shallow Pond; [4] Intuitive moral judgment; [5] The Envelope

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۴ ، ۰۲:۳۰
محمدجواد رضائی