[در صورت مطالعه این مطلب، بخش نظرات را نیز مطالعه فرمائید.]
یکی از دوستان به نقل از مجله ایران فردا، از تحقیقی که توسط دو نفر از اساتید دانشگاه انجام شده، مطلبی نقل کرده بود. این مطلب رو براشون تو تلگرام ارسال کردم، خواستم در اینجا هم ثبت بشه تا نظر شما رو هم بگیرم.
«[شاخص ها] در ابعاد حقوق سیاسى، اقتصادی و زیست محیطی بر اساس قرآن و سنت پیامبر بوده است و جمعا ١١٣ شاخص مورد بررسى قرار گرفتند. مثلا در بعد اقتصاد شاخص سلامت و عدم فساد و ربا وبهره پول و در بعد اجتماعى آزادى مدنى در امر به معروف و نهی منکر صاحبان قدرت و رعایت حقوق زنان.»
* قبل از اینکه راجع به این ادعا بشه نظر داد، باید دونست که اسلامی بودن یا نبودن رو نمیشه اینطور رصد کرد. بُعد نخست اسلامی بودن اصلاً قابل کنکاش یا مشاهده نیست، منظورم «ایمان»ه. «عمل صالح» رو هم اگه بخوایم همون «عمل خوب» خودمون ترجمه کنیم، همراه ایمان معنی داره پس باید در همین ابتدا، یه فکری برای این مؤلفۀ مهم کنیم.
* ثانیاً اینکه روی انتخاب این شاخص ها و از اون مهم تر شیوه سنجش اونها حتماً کلی مشکل وجود داره. مشکلاتی که حتماً همه دوستان در «استفاده و تفسیر آمار» ازش اطلاع دارن. فقط به عنوان یه مثال: تصور اینه که حجم فسادهای مالی (در قالب رشوه و خرید و فروش آراء نمایندگان مجلس و ...) تو کشورهای مسلمان بالاست، اما واقعاً این حجم قابل مقایسه با حجم همین موارد تو کشورهای پیشرفته هست؟ کافیه حجم اقتصاد امریکا و گردش مالی چنین اموری رو درش تصور کنیم. هر چند باید دقیق تر و با آمار دید اما خیلی از این موارد اصلاً دیده نمیشه و یا اصلاً از نظر اونها روشوه یا رانت خواری نیست. اضافه کنید بهش حجم کمکهای امریکا به کشورهای مختلف برای اهداف مختلف خودش که میشه ازش یاد کرد به اهداف استکباری. اضافه کنید بهش حجم پولهایی که صرف انواع فعالیتهای تحقیق و پژوهشی در زمینه های مضر به حال انسان ها و از جمله کشورهای مسلمان داره.
* مشکل بعدی، چگونگی کنار هم نشوندن این آمار هستش. واقعاً و با چه ضریبی، مشکلاتی مثل بی سوادی یا ترک تحصیل افراد رو میشه کنار مشکلات زیست محیطی یه کشور نشوند؟ چطور میشه شفافیت اطلاعات رو کنار تورم نشوند؟ بالاخره باید این ضریب دهی منطقی داشته باشه. که البته به نظرم میرسه فهم منطق ضریب دهیِ خداوند [که البته چنین تحقیقاتی در پی همین هم هستند] به این آسونی ممکن نباشه.
* دشواری بعدی به انتخاب خود این متغییرها برمیگرده، واقعاً تو این آمار که بنا به ادعا «بر اساس قرآن و سنت پیامبر بوده» میزان تولد نوزادان نامشروع دیده شده؟ یا مثلاً میزان سقط نوزادان؟ یا مثلاً سطح روابط نامشروع؟ اگه همین یه عنصر رو کنار بقیه آمارها بزارید، حاضرید چه ضریبی به این (یا اینها) بدید؟ مثلاً در مقایسه با تورم؟ یا از بین بردن محیط زیست؟ هر چند بعید میدونم متغییرهای چون محیط زیست یا دفاع از مظلوم به خوبی مورد نظر این تحقیق قرار گرفته باشه. میزان کمک این دولت ها به کشته شدن انسان ها در حال حاضر و نیز در قبل جزو این موارد بوده؟
* اینکه «اما کشورهای غیرمذهبی که براساس حاکمیت قانون و اخلاق اداره میشوند، به نتایج خوبی رسیدند....» این عبارت اصلاً معنی دار نیست. مشخصه که هر مملکت و کشوری براساس یه اخلاق خاص به پیش میره. اخلاق یه مفهوم کلی هستش. قارون اخلاق خودش رو داشت، قوم نوح هم براساس اخلاق خودش اداره میشد. قون لوط هم اخلاق خودشون رو داشتند. پس استفاده از عبارت اخلاقی بودن چیزی رو حل نمیکنه. مبنای قوانین و اخلاقیات جوامع مهمه.
* این متغییرهای «برآمده از قرآن و سنت!» اساساً برخی از مهم ترین مطالب قرآن نادیده گرفته میشه: سنت ابتلاء و نیز سنت استدراج. به هر حال این شاخص ها نباید طوری باشند که افرادی چون حضرت ایوب (ع) یا حتی برخی بازه های زمانی زندگی انبیاء از نظر این شاخصها یابراساس مبانی این شاخص ها نمره قبولی رو کسب نکنند!
* نکته ماقبل آخر، واقعاً اگه سطح نظارت و سازوکارهایی که تو یه اجتماع وجود داره، به قدری باشه که هیچ کس نتونه خلاف کنه، اونوقت میتونیم بگیم اون مردم اخلاق مدار (به معنایی که خودمون میفهمیم) هستن؟ مثلاً فرض کنید بیایم میزان اخلاق مداری مردم یه محله تهران رو با مردم یه محله تو ژاپن یا انگلیس بسنجیم اونم اینطور که تمام دوربین های نظارتی و مدار بسته رو قطع کنیم. یا اصلاً برق شهر رو قطع کنیم. من بر این باورم تو این آزمون، مردم تهران کنونی موفق تر از اون ها خواهند بود. [البته این نکته میتونه قابل نقد باشه، به هر حال بنده آنچه تاکنون بدان باور دارم رو نوشتم و البته می تونه تغییر کنه.]
* یکی از مولفه های مهم که اسلامی بودن رو تعیین میکنه اعتقاد به وجود خداوند و معاده. البته طبیعی هستش که گاهی ایمان از فرد گرفته بشه و دوباره بهش برگرده (طبق برخی احادیث). پویایی این امر (تشکیکی بودن ایمان برای یک نفر در طی زمان) عملاً دست زدن به چنین تحقیقاتی را غیرممکن یا لااقل بسیار دشوار میکنه. خیلی یا برخی از مواردی که ما ازش به عنوان متغییر سنجش اسلامی بودن یاد میکنیم، در قاموس دینی، جزو نتایج و دلالت های دست چندم دین داری میتونه باشه نه شاخصی برای دین داری.