حدود یک ماه پیش با بهانهای و به طور اتفاقی به برخی سخنان و نوشتههای شهید چمران برخوردم و از آن طریق برای مطالعه آثار علی شریعتی کنجکاو شدم. پیش از این دورادور با برخی افکار وی آشنا بودم و در مجموع نظر مثبتی نسبت به وی نداشتم؛ بر پنج اثر کوتاه از وی متمرکز شدم؛ در حین مطالعه، گاهی همراهی با فرازهایی از سخنانش برایم بسیار دشوار میشد و انتقادات پیشینام با قوت بیشتری باقی ماند. اما علیرغم همۀ اینها، مطالعه برخی سخنرانیها و آثارش، مطالبی را برایم روشن ساخت؛ مطالب و رویکردهای قابل دفاعی که در اندیشۀ وی وجود داشت.
پیش از پیگیری بحث لازم است اشارهای به برخی از انگارههای نادرست- البته از نظر خود- داشته باشم. مهمترین رویکردها یا انگارههای حاکم بر افکار شریعتی که محل تأمل است و نمیتواند در مجموعۀ افکار یک روشنفکر مسلمان یا مصلح اجتماعی که قرآن و عترت را مبنای خویش قرار داده، وجود داشته باشد، به شرح زیر است: (1) گرایش به ایدههای سوسیالیستی و نیز به بیان خود، حمایت از دموکراسی واقعی که البته قرار است از نفوذ قدرت و صنعت به دور باشد. (2) آزاده ندانستن زعما و فضلای حوزه علمیه و مقصر دانستن علماء و فقهایی چون علامه مجلسی ره برای آغاز یا تشدید بروز چنین مشخصهای و (3) برخی تلقیات نادرست نسبت به احکام و دستورات دینی که محتملاً از مجهز نبودناش به برخی دانشهای دینی نشئت میگیرد. تذکر این پیشفرضهای نادرست برای آن بود که تأکید کنم شریعتی برای بنده، به خاطر «برخی تحلیلهایش»، «جهتگیری برخی اصلاحگریهایش»، «غیرت دینی و شرافت انسانیاش»، «تمسکش به خانه گلین فاطمه س» و «انقلابیگریاش در راستای عدالت» ارجمند است و نه برای «تلقیهای نادرستش دربارۀ برخی احکام دینی»، «عامل نبودنش به برخی احکام دینی»، «برخی تحلیلهای نادرستش» یا «گرایشش به مارکسیسم».
حال به برخی مؤلفههای قابل توجه و جالب برای بنده در اندیشۀ شریعتی اشاره میکنم؛ مؤلفههایی که بخشی از اهمیت آنها به کمیاب بودنشان در متفکران کنونی نیز برمیگردد.
1. تعیین تکلیف میان مسئولیتها و مشغولیتها
شریعتی را باید استاد زُدودن غبار رودربایستیها نسبت به موضوعات اساسی دانست. برای شریعتی همیشه سه راهی «پلیدی، پاکی و پوچی [دو شهید، 60]» وجود دارد. لازمۀ اتخاذ موضع مناسب نیز درک مسئولیتهاست؛ «هرکس، در هر سطحی از تفکر علمی، با اعتقاد به هر مکتب و مذهبی، باید خویشتن را در برابر این پرسش بیابد که اعتقادم چه مسئولیتهایی را متوجهم میکند؟[مسئولیت، 3]» چه بسا برای بسیاری از ما، مواجه شدن با چنین پرسشی بسیار نگرانکننده باشد؛ اساساً شاید خوش نداشته باشیم که خود را با پرسشهایی از این دست روبرو کنیم؛ اما نقطۀ آغاز روشنفکری، روشنگری، اصلاحگری و حتی انسان بودن، همین مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری است.
پس از درک مسئولیتهاست که هر چه غیر از آن باشد در «مشغولیتها» دستهبندی میشود؛ همانگونه که حرّ «به ارزیابی موقع و مقام و فاصلۀ میان مسئولیت و مشغولیت [دو شهید، 67]» پرداخت. با درک مسئولیت، مسیر «پاکی» از غیر آن ممتاز میشود. جهتگیریِ مسئولانه است که اکسیری برای فعالیتهای هر چند غیرممدوح، همچون شعر و شاعری، میشود؛«و شعری که از حمایت پیامبر اسلامی برخودار میشود، شعری است مسئول و متعهد که در خدمت هدف و ایدهآل مردم و در کارخانجات و آگاهی تودههاست [مسئولیت، 13].» و چه پررنگ است یاد این عبارت مشهور و منسوب به امام خمینی ره که «هنر عبارت است از دمیدن روح تعهد در کالبد انسانها.»