محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

سایت شخصی محمدجواد رضائی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «conflict of interest» ثبت شده است

در اخبار آمده بوده که نیکی هیلی، نماینده ایالات‌متحده در سازمان ملل، عنوان کرده منع جهانی استفاده از تسلیحات هسته‌ای واقع بینانه نبوده و اساساً محروم کردن خود از این تسلیحات پاسخگوی تأمین امنیت شهروندان کشورهای صلح طلب نیست. این اظهارنظر، مرا به یاد یادداشتی انداخت که مدت‏ها پیش قصد نگارش آن را داشتم.

«برای آنکه نبردی در نگیرد، شمشیرها باید به وجود خود ادامه دهند و ملت‌ها باید به یادگیری جنگ ادامه دهند (آومن، 2005).» 

 در ادبیات مربوط به شیوه مواجههٔ حکومت‌ها یا دولت‌ها با یکدیگر، گاهی از اصطلاحاتی چون «جنگ (War)» یا «تقابل» بهره برده می‌شود؛ «جنگ اقتصادی»، «شبیخون فرهنگی» و «تقابل نظامی» مواردی از این دست‌اند که البته مدت زمان زیادی است که به‌نوعی از برخی تریبون‌های رسمی کشور این اصطلاحات شنیده می‌شود.* در مقابل افرادی که این استعاره و مفاهیم همسایهٔ آن مورد پذیرششان است، کارگزاران، کارشناسان و اساتیدی هستند که در بادی امر با این چارچوب مشاهدتی به دنیای پیرامون موافقت ندارد؛ از نظر این دسته ما نباید بر استعاره «جنگ» که بر مفاهیمی چون «مدارا»، «همزیستی» یا «همکاری (Cooperation)» تأکید کنیم. محتملاً از این منظر، بهره‌گیری از واژه «جنگ» و مشتقاتش موجب شکل‌گیری نوعی دشمنی در اذهان طرفین شده و راه گفتگو یا بهره‌گیری از مزایای تبادلات مختلف را سد می‌کند. در این مجال در پی آن نیستیم که میان استفاده از مفهوم «جنگ» با همان تلقی منفی از آن و استعاره «همکاری» با همان تلقی مثبت از آن دست به قضاوتی نهایی بزنیم اما تلاش خواهد شد از منظری اقتصادی به داوری میان این دو بپردازیم.

برای روشن‌تر شدن بحث مناسب آن است که راجع به شیوهٔ تحلیل متعارف در علم اقتصاد از بروز «همکاری» میان عوامل اقتصادی اندکی تأمل کنیم. از نظر علم اقتصاد برای فهم انتخاب‌های افراد و همچنین دولت‌ها و حکومت‌ها، باید درک درستی از انگیزه‌ها و اهداف ایشان داشته باشیم. با توجه به وجود ویژگی مهم «محدودیت» در دنیای پیرامون، با پدیده «تعارض منافع (Conflict of Interest)» مواجه هستیم. یک انسان معمولاً در پی برخورداری حداکثری از امکانات و مواهب موجود در دنیا برای خویشتن است. هنگامی‌که پای فرد دیگری در اجتماع باز می‌شود این تمایل در قالب «تعارض منافع» خود را نشان می‌دهد. بسیاری از موضوعات و مسائل اقتصادی ریشه در «تعارض منافع» دارد؛ اینکه «چگونه باید نسبت به تسهیلات اعطایی بانک‌ها موضع‌گیری کنیم؟» یا اینکه «در قانون کار جانب کدام‌یک از کارگر یا کارفرما گرفته شود؟»، اینکه «توزیع درآمدهای حاصل از فروش نفت خام چگونه توزیع شود؟» یا اینکه «سیاست‌گذاری عمومی در عرصهٔ واردات و صادرات چگونه تنظیم شود؟»، اینکه «برای توزیع آب یک رودخانه میان ذینفعان از چه نظامی بهره بریم؟» یا اینکه «از میان پروژه‌های مختلف و ممکن عمرانی یا ملی کدام را برای اجرا، انتخاب کنیم؟» همه و همه ناظر به موضوع «تعارض منافع» است. از این منظر تفاوتی میان انتخاب‌های پیش‌روی «افراد»، «بنگاه‌ها» و «دولت‌ها» وجود ندارد. ویژگی مهمی که منجر به ایجاد ارتباط-از هر نوع آن- میان این عوامل اقتصادی می‌شود، وجود «محدودیت منابع و مواهب» و درعین‌حال وجود «تعارض منافع» است. بر این اساس به راحتی می‌توان اساس انواع تعاملات اقتصادی را نوعی «جنگ» دانست؛ جنگی برای مواجهه با تعارض منافع به منظور کسب حداکثر منافع.

بنابر تحلیل اقتصادی هر جا که با پدیده‌هایی چون «همکاری»، «هماهنگی»، «مدارا»، «بازی‌های برد-برد» یا حتی «نوع‏دوستی» مواجه می‌شویم، اساساً با «تعارض منافع» یا «جنگ اقتصادی» مواجهیم. «همکاری» ظاهر خوشایندی است که زیربنای آن «تعارض منافع» است. تقسیم کار روبنایی است که زیربنای آن «تعارض منافع» است. بر اساس این تحلیل، دنیای پیرامون ما دنیای «تعارض منافع» است و این ما هستیم که بر اساس «اهداف خویش»، «میزان همکاری» یا «شیوۀ مواجهۀ عقلائی» خویش با دیگران را تعیین می‏کنیم.

هرچند به نظر می‌رسد آشنایی با ادبیات مطالعات اقتصادی روشنگر وجود چنین منطقی در تحلیل پدیده‌های اقتصادی و فراتر از آن در انواع سیاست‌گذاری‌ها و توصیه‏های اقتصادی است اما به عنوان یک شاهد مثال، با استفاده از حوزه مطالعاتی «نظریه بازی‌ها (Game Theory)»، به تبیین بیشتر این منطق می‏پردازیم. بنابر منطق «نظریه بازی‏ها»، عوامل اقتصادی عقلایی برای مواجهه با پدیدۀ «تعارض منافع» دست به گزینش استراتژی‌هایی می‌زنند؛ اگر میزان تعارض منافع چندان شدید نباشد، احتمال بروز پدیدۀ «همکاری» بالاتر خواهد بود. بر این اساس عوامل اقتصادی از منافع حاصل از تعاملات حداکثر استفاده را می‏برند. اگر میزان تعارض منافع بالا باشد طبیعی خواهد بود که با نوعی دیگر از تعامل مواجه باشیم؛ ممکن است موقعیت تعادلی در این وضعیت، موجب ایجاد ضررهایی برای طرفین نیز گردد، اما آنچه مهم است، انتخاب عقلائی هر یک از این عوامل است.

بیان بسیار ساده و درعین‌حال نافذ یکی از پیشگامان نظریه بازی‌ها به خوبی نشان‌دهندۀ این چارچوب تحلیلی و دلالت‏های آن است. آومن، یکی از برندگان جایزه یادبود نوبل اقتصاد در سال 2005، در نطق نوبل خویش اعلام می‏کند که برای دستیابی به صلح، باید جهت تلاش‌هایمان را در مقایسه با تلقیات و تلاش‏های موجود تغییر دهیم. به بیان وی، برای دستیابی به موقعیت‌های صلح‌آمیز در جهان نیازمند اقداماتی چون حذف ابزارهای تجاوز و تعدی نیستیم؛ اتفاقاً اتکای بازیکنان به ابزارهای تهاجمی موجب پیدایش صلح خواهد بود؛ این وجود تعادل میان ابزارهای تهاجمیِ بازیکنان است که همکاری و صلح را موجب می‌شود. در بسیاری از موقعیت‌های تعاملی یک «تهدید باورپذیر (Credible threat)» مبنای به وجود آمدن «همکاری» میان عوامل اقتصادی است.** نبود «تهدید باورپذیر» از سوی یک بازیکن، می‌توانند به شدت بر موقعیت تعادلی به وجود آمده تأثیرگذار باشد؛ به این معنا که شرایط برای بازیکن مزبور بسیار زیان‌بخش باشد. به بیان آومن، این صلح طلب بودن ایالات‌متحده و شوروی نبود که جنگ هسته‌ای برپا نشد بلکه پرواز ۲۴ ساعته بمب‏افکن‏های هسته‏ای در 24 ساعت روز و 365 روز سال بود که مانع جنگ هسته‏ای شد. اینجاست که معنای تغییر جهت تلاش برای رسیدن به «دنیای صلح‌آمیز» و «تعاملات همکارانه» روشن می‏شود. تلاش برای برخورداری از تمام عوامل قدرت از جمله تهدید‏های باورپذیر.

بر این اساس، پیشنهاد آن خواهد بود که اگر باور نداریم انسان‌ها در مواجههٔ معمول خویش پیگیر منافع شخصی نیستند، لااقل باور کنیم که در مواجههٔ میان ایران و ایالات‌متحده واقعاً تعارض منافع وجود دارد؛ واقعاً دستیابی به خواسته‌های ایران به معنای ایجاد ضرر هنگفت برای ایالات‌متحده است و البته برعکس. در چنین موقعیتی توصیه نخست ایجاد اتحاد نظر میان طیف‌های مختلف سیاسی، اجرایی، علمی و ... در کشور است. هم‌نظری نسبت به این باور که در بسیاری از موقعیت‌های تعاملی میان ملت خویش و سایر ملل و دول، ناگزیر از رویارویی یا پدیدهٔ «تعارض منافع» هستیم. برای تحلیل دقیق و دستیابی به نظر مشترک ملی، تلاش برای نیت‌خوانی انگیزه‌ها و اهداف طرف مقابل لازم است. می‌توان با اتکا به مشاهدات و مستندات مواجهه‌های پیشین ایالات‌متحده با ایران، عرصهٔ تعامل را برای اذهان مردم خود آگاه نمود. واضح است که در کنار پیدایش چنین وحدت نظری، نباید از ابزارهایی که برای ما «تهدیدهای باورپذیر» نسبت به همهٔ بازیگران اقتصادی و سیاسی دنیا فراهم می‌کند، دست برداریم. از دست دادن ابزارهای مربوط به «تهدید باورپذیر» معنایی جز تدارک دیدن وضعیتی بد برای ملت نخواهد بود. اینجاست که باید به ساده و بلاهت آمیز بودن برخی تصورات همچون «پیوستن بی‌هزینه به جریان جهانی»، «همکاری با قدرت‌های بزرگ اقتصادی» یا پیوستن به جریان «تقسیم وظایف بین‌المللی» برای بهبود اوضاع حکم نمود.

شایان ذکر است که هرچند نگریستن از این زاویۀ تحلیلی به مقولۀ تعامل، موافقان و مخالفانی دارد اما حداقل آن‏ها که مدافع تمسک به تحلیل‏های مبتنی بر نظریات علمی و اصطلاحاً دستاوردهای تجربۀ بشری هستند، نمی‏توانند نسبت به مطالب پیش‏گفته موضع صد در صد مخالف داشته باشند.*** کوتاه سخن آنکه براساس همین مبنا، بدون انگ «توهم توطئه» باید در پی «تفهّم مقولۀ تعارض منافع» باشیم.****

پی نوشت: رابرت آومن در سال 2012 نیز مضمون سخنرانی نطق نوبل خویش که در سال 2005 با عنوان «جنگ و صلح» ارائه کرده بود، در دانشگاه عبری اورشلیم ارائه نمود. برای مشاهدۀ این سخنرانی به اینجا مراجعه کنید. مثال تاریخی و جالب وی برای تأیید ایده اش، پاکس رومانا (صلح در دوره 238 ساله سلطۀ رومیان) است؛ درس مهم در اینجا آن است که «If You Want Peac, Prepare for War».


*. بر اساس همین استعاره است که مفاهیمی چون «قرارگاه اقتصادی»، «ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی» یا به‌نوعی «پدافند اقتصادی» جان‌یافته و بر اساسشان ترتیباتی سامان‌یافته است.

**. منطق تحلیل اقتصادی حکم می‏کند که حتی نوعدوستی نیز بر اساس «خوددوستی» تحلیل شود. در همین نطق، آومن اشاره دارد که «نظریۀ بازی‏های تکراری» توانایی تحلیل پدیده‏هایی چون «نوعدوستی»، «همکاری»، «اعتماد» یا «انتقام» براساس پارادایم حداکثرسازی مطلوبیت شخصی را دارد.

***. نویسندۀ محترم کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» چندین بار در کتاب تصریح نموده‏اند که تبیین‏هایشان مبتنی بر نظریۀ بازی‏هاست و نه تئوری توطئه.

****. دلالت واقعی دانستن تعارض منافع و توجه به تهدیدهای باورپذیر به نوعی در اینجا آشکار است: «اینکه بعضی‌ها بیایند بگویند «فردای دنیا، فردای مذاکره است، فردای موشک نیست»، این حرف اگر از روی ناآگاهی گفته شده باشد، خب ناآگاهی است، اگر از روی آگاهی گفته شده باشد، خیانت است. چطور [چنین چیزی] ممکن است؟ اگرچنانچه نظام جمهوری اسلامی دنبال علم برود، دنبال فنّاوری برود، دنبال مذاکره‌ی سیاسی برود، دنبال کارهای گوناگون تجاری و اقتصادی برود -که همه‌ی اینها لازم است- امّا قدرت دفاعی نداشته باشد، توانایی دفاع کردن نداشته باشد، هر بی‌سَروپایی و [هر] دولت فزرتی کذائی‌ای او را تهدید میکند که اگر فلان کار را نکردید، ما موشک میزنیم؛ خب اگر شما امکان دفاع نداشته باشید، مجبورید عقب‌نشینی کنید. ... امروز هم بعضی‌ها همین آهنگ را پیش گرفته‌اند که موشک چیست، موشک میخواهیم چه کار کنیم، روزگار روزگار موشک نیست! پس روزگارِ چیست آقا؟ (1395)»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۵۶
محمدجواد رضائی