محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

سایت شخصی محمدجواد رضائی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اقتصاد بخش عمومی» ثبت شده است

منکیو در مقدمه ای که بر یکی از کتب آموزشی خود نگاشته است، استدلالی بدین مضمون ارائه می‌کند که کم دانستن در برخی علوم یا مهارت ها کمکی به فرد نمی کند اما  دانش اندک در برخی حوزه ها برای افرادی که از آن اطلاع دارند، مفید است؛ به عنوان مثال اطلاعات اندک ما در حوزه «شیمی فیزیک» یا «زبان ژاپنی» شاید به هیچ کار ما نیاید، نه برای زندگی روزمره مفید است و نه به ما برای کسب درآمد، توانایی مشارکت در «کار آزمایشگاهی» یا «ترجمه» می دهد. منکیو بر این باور است که اطلاع اندک از علم اقتصاد به هر حال برای زندگی فردی یا درک و تحلیل رویدادهای اقتصادی، ولو به اجمال، مفید است.

اگر اطلاع دقیق تری از ماهیت کار اقتصاددانان و دستاوردهای ایشان در مواجه با مسائل گوناگون داشته باشیم، نمی توان به راحتی قائل به مفید بودن اطلاعات اندک از مطالعات اقتصادی بود؛ مخصوصاً هنگامی که موضوع بهره گیری از اطلاعات اقتصادی فراتر از زندگی شخصی می رود. نمونۀ اعلای این عدم فایده، امواج القا شدۀ گاه و بیگاه توسط جناب وزیر راه، مسکن و شهرسازی در رسانه هاست؛ پروپاگاندای ایشان در ترویج تک مصراع هایی از برخی ایده ها و نظریات موجود در مطالعات اقتصادی مثال زدنی است. مورد اخیر این موضوع به عبارت «قیم مردم برای بازسازی مناطق زلزله‌زده نیستیم» و به طور خاص حواشی حول آن برمی گردد. پرواضح است که فردی در جایگاه وزیرراه، مسکن و شهرسازی باید در بیان اظهار نظرات خویش و انعکاس آن دقت داشته باشد. البته با توجه به مجموعه اظهارات ایشان، رویکرد «لسه فر» ایشان در مواجهه هایش با مسائل و پدیده ها بسیار آشکار است. البته مدتی بعد منظور دقیق تر خود را اینگونه اعلام کرد که خود مردم خانه های خود را بسازند، از نظر نقشه و معماری منازل اجباری از بالا در کار نباشد، کیفیت زندگی و هویت محلات و شهرها حفظ شود.

پرواضح است که دستیابی به اهداف و روش های مذکور نیازمند بی کار بودن دولت ها و وجود شرایط لسه فر نیست، اما بسیار تعجب آور است که تحلیل ارائه شده از جانب ایشان منوط به رویکرد افراطی نسبت به دولت است. انگار تنها با یک دوگان «شرایط بازار رقابت کامل در همه فعالیت ها- دخالت دولتِ دیکتاتوری در همه فعالیت ها» مواجهیم و هیچ ترکیبی از انواع سیاست ها برای حفظ هویت محلات، افزایش کیفیت زندگی و ... وجود ندارد. 

در اینجا می توان دو فرض را تصور نمود، یا آگاهی ایشان از مطالعات اقتصادی در حد اجمال است که در این صورت باید به ایشان توصیه نمود که اذهان و رسانه ها و زمان انواع مخاطبان را مغشوش نکرده و سعی کند که آرامتر و بهتر کتب آموزشی [و نه حتی منابع اصیل اقتصادی] را مطالعه کند*؛ یا اینکه به واقع یک اقتصاددان آشنا با زوایا و ابعاد مطالبی است که ابراز می دارد. اگر اینطور باشد، نمی بایست با تأکید صرف بر مفاهیمی چون «تخصیص دهی مطلوب منابع در بازار» یا «لزوم ابتناء قضاوت ها بر شناخت و آگاهی تک تک افراد» به اشاعه اطلاعات ناقص  و یکسویه بپردازد.

پرواضح است که در هر دو صورت، تذکر اصلی به وی نیست، بلکه مخاطب اصلی دانشجویان و محققان اقتصادی اند که بدون هیچ گونه اعتراض و حتی عکس العملی نسبت به گسترش جهل در جامعه سکوت می کنند. اقتصاددانان یا اقتصادخوانده هایی که نه تنها به حرفه خود بلکه به تسهیلاتی که این سرزمین برایشان فراهم آورده، تعلق خاطر و احترام نداشته باشند، همانند پزشکانی هستند که تجویزهای نادرست برخی همکارانشان را می بینند اما دم فرو بسته اند.

اینکه "ایده آلِ مورد نظر جناب وزیر راجع به بازار، ناظر به شرایط رقابت کامل (با فرض نبود آثار خارجی، نبود هزینه مبادله، تقارن اطلاعات و نبود قدرت بازاری برای برخی عوامل) است"، اینکه "اساساً «حقوق» موضوعی است که قبل از تحلیل های اقتصادی مطرح می شود"، اینکه "در واقعیت با شرایط «نظریه بهینه دوم» روبرو هستیم"، اینکه "در برخی موارد الزاماً باید در مقام قیم دست به سیاست گذاری هایی زد" و نیز "دستاوردهای برنامه های پژوهشی چون «طراحی بازار» و «اقتصاد رفتاری»" همگی موضوعاتی هستند که اخلاقاً و منطقاً اجازه اشاعه بی یال و دم و اشکم برخی ایده های اقتصادی را نمی دهد.

پی نوشت: البته نیاز به تذکر نیست که پیش از موضوعات اشاره شده، آنچه مورد تعجب است مقوله ای دیگر است: به نظر می رسد که اساساً جناب وزیر دولت جمهوری اسلامی تعلق خاطر یا اساساً اطلاعی از قانون اساسی جمهوری اسلامی ندارد و این جای بسی تعجب است که نظام سیاسی حاکم در کشور، اجازه وزارت به چنین افرادی می دهد. البته بیش از وجود نقص در نظام سیاسی، تمایل ایشان به وزارت با وجود این اهداف، نهادها و قوانین جای سؤال دارد.


*. البته با توجه به رشته تحصیلی و حوزه تخصصی ایشان، شاید هم نباید انتظار بسیاری از ایشان داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۶ ، ۲۱:۰۲
محمدجواد رضائی

در ادامه چکیده مانندی از دو مقاله جدید الانتشار با دو عنوان جالب در شماره پاییز Journal of Economic Perspectives ارائه می‌شود. یکی از نکات مهم در پاسخ پرسش ‏های این پژوهش ها، اثرگذاری عوامل فرهنگی و اجتماعی بر پرداخت مالیات است. مطالعه این دو مقاله برای علاقمندان مباحث بخش عمومی و مالیات ستانی قابل توصیه است. به منظور دریافت متن کامل مقالات نیز می‏ توانید بر عنوان آن‏ ها کلیک نمائید.

پرداخت مالیات، تمکین مالیاتی

1. Kleven, Henrik Jacobsen. 2014. "How Can Scandinavians Tax So Much?Journal of Economic Perspectives, 28(4): 77-98.

American visitors to Scandinavian countries are often puzzled by what they observe: despite large income redistribution through distortionary taxes and transfers, these are very high-income countries. They rank among the highest in the world in terms of income per capita, as well as most other economic and social outcomes. The economic and social success of Scandinavia poses important questions for economics and for those arguing against large redistribution based on its supposedly detrimental effect on economic growth and welfare. How can Scandinavian countries raise large amounts of tax revenue for redistribution and social insurance while maintaining some of the strongest economic outcomes in the world? Combining micro and macro evidence, this paper identifies three policies that can help explain this apparent anomaly: the coverage of third-party information reporting (ensuring a low level of tax evasion), the broadness of tax bases (ensuring a low level of tax avoidance), and the strong subsidization of goods that are complementary to working (ensuring a high level of labor force participation). The paper also presents descriptive evidence on a variety of social and cultural indicators that may help in explaining the economic and social success of Scandinavia.

 

2. Besley, Timothy, and Torsten Persson. 2014. "Why Do Developing Countries Tax So Little?"Journal of Economic Perspectives, 28(4): 99-120.

Low-income countries typically collect taxes of between 10 to 20 percent of GDP while the average for high-income countries is more like 40 percent. In order to understand taxation, economic development, and the relationships between them, we need to think about the forces that drive the development process. Poor countries are poor for certain reasons, and these reasons can also help to explain their weakness in raising tax revenue. We begin by laying out some basic relationships regarding how tax revenue as a share of GDP varies with per capita income and with the breadth of a country's tax base. We sketch a baseline model of what determines a country's tax revenue as a share of GDP. We then turn to our primary focus: why do developing countries tax so little? We begin with factors related to the economic structure of these economies. But we argue that there is also an important role for political factors, such as weak institutions, fragmented polities, and a lack of transparency due to weak news media. Moreover, sociological and cultural factors—such as a weak sense of national identity and a poor norm for compliance—may stifle the collection of tax revenue. In each case, we suggest the need for a dynamic approach that encompasses the two-way interactions between these political, social, and cultural factors and the economy.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۳:۴۶
محمدجواد رضائی

متن زیر، خلاصه واره‌ای است که در یکی از روزنامه ها منتشر شده است:

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد                                                                

 علم اقتصاد به عنوان بررسی شیوه انجام مبادلات و انتخاب‏ها و شیوه تخصیص منابع برای رفع بهینه نیازها، چه عکس‏العملی در مواجهه با تصمیم‏گیری کارگزاران سیاسی و دولتمردان دارد؟ آیا نحوه تخصیص منابع در نهاد دولت، همانند بازار مورد اهتمام نظریه‏پردازان و اندیشمندان اقتصاد است؟ آیا تحلیل نحوه تعیین قیمت و مبادله در بازار به منظور تبیین و پیش‏بینی مورد نظر علم اقتصاد کافی است؟ آیا بهره‏گیری از اصول و ابزارهای علم اقتصاد در علوم سیاسی ممکن و قابل توصیه است؟ آیا همانگونه که در بازار با مواردی از شکست مواجه هستیم، از «شکست دولت» نیز می‏توان صحبت به میان آورد؟

محمدجواد رضائی