مطلب زیر را حدود دو ماه قبل ، و البته با عجله، تدوین کرده بودم، پر بیراه ندانستم که هم اکنون در اینجا آن را بیاورم:
در نگاه اقتصادی و البته از دید سیاستگذاری و تصمیمگیری اجتماعی، زن و مرد در جامعه از یک نگاه، ابزارهایی برای دستیابی به وضعیت مطلوب آن جامعه خواهند بود. سیاستگذاری اقتصادی در این زمینه نیز باید به تخصیص مناسب آنها در موقعیتهای تولیدی (به معنای اعم آن) منجر شود. اما به واقع کدام موضع در قبال رویکردِ سیاستگذاران ِکلان به مسألة زن و مرد میتواند درست باشد؟ به راستی همه افکار، نظرات و مکاتب مختلف در این زمینه با یکدیگر اشتراک کامل دارند؟
درک وجود تفاوت در رویکردها به این مسأله، حتی نیاز به اندک ملاحظهای به اصول مورد توجه برخی مکاتب و تحلیلهای عمیق نیز ندارد. مطالعه برخی از نظرات در این زمینه و شنیدن ادعای افراد گوناگون گواه وجود تفاوت در نظرات و اهمیت بخشی به برخی از جنبههاست. فردی میگوید « باید نسبت اشتغال زنان با نسبت اشتغال به تحصیل آنها برابری کند(دکتر روحانی).»، فرد دیگری نیز مدعی است «امروز مدعی حقوق زنان در جهان به ویژه در غرب باشیم(دکتر جلیلی).». یک بار بیان میشود که « اگر زنان نقش برابری در رشد اجتماعی و توسعه دارند، پس باید دارای حقوق و فرصتهای برابری در کنار مردان باشند(دکتر روحانی).» و دیگری بر اینکه نقش اصلی زن، نقش اقتصادی نبوده بلکه هویت اصلی زن در مادر بودن وی است(دکتر جلیلی). کسی گوید « اگر بخواهیم پیشرفت و تعالی کشور را دنبال کنیم هیچ راهی جز حضور زنان در عرصههای مختلف مدیریت کشور نداریم(دکتر عارف).» و فرد دیگر هم بر این باور است که «واقعیت تلخی در جامعه ما وجود دارد وقتی دختران فارغ التحصیل می شوند در میدان کار کم دیده می شوند(دکتر قالیباف).» حال به واقع باید کدام نظر را پذیرفت؟ به دیگر بیان، ملاک تشخیص حرف درست و نادرست در این زمینه چیست؟
با کمی تأمل میتوان گفت که هر جا سخن از باید و نباید است، باید دقت نمود که «هدف» از مجموعه بایدها و نبایدها چیست. با توجه به اهدافِ بایدها و نبایدها، میتوان راجع این بایدها و نبایدها قضاوت نمود. به بیان ساده، باید دید هر جملهای که شامل یک توصیه در این زمینه [و یا هر زمینة دیگری ] است، کجا را هدف قرار داده است.
این هم آشکار است که اهداف هر فرد، هر خانواده، اهداف مورد نظر هر گروه، وضعیت مطلوب و مورد توافق هر جامعه توسط «فضای فکری مورد توافقِ» آن فرد، خانواده، گروه یا جامعه تعیین میشود. پس کلید اصلی در درک « فضای فکری مورد توافق» است. از طرفی دیگر و بنابر فرض مسلمان بودن (به معنای تسلیم بودن در برابر امر الهی)، در ابتدا باید در جستجوی اهداف مورد توجه دین در هر زمینهای رفت. با این رویکرد، مسلمان بودن در نظر و عمل، یعنی نپدیرفتن بایدها و نبایدها مگر آنکه ما را به اهداف مورد نظر دین برساند.
حال کافیست با کمی مراجعه به منابع دینی، دریابیم چه اهداف و چه بایدها و نبایدهایی در مسأله مورد نظرِ این نوشتار وجود دارد. تا این تحقیق اولیه صورت نگیرد، پذیرفتن برخی مطالب که برایمان جذاب به نظر میرسد از پشتوانه منطقی و عقلایی برخوردار نیست. مراجعه به منابع اسلامی نیز برخی ابزارها و اهداف را برای ما به تصویر میکشد که به عنوان نمونه به برخی اشاره میکنیم. [البته ناگفته نماند که متأسفانه جامعه ایرانی به دلیل عدم بیان این موارد و شاید هم عدم اعتقاد برخی مسئولان به کارگشایی دنیایی و آخرتی اسلام، از آنها فاصله گرفتهایم.] گام نهایی این نوشتار هم با مقایسه چارجوب مورد نظر اسلام با مطالب ادعا شده توسط افراد تأیید صلاحیت شده برای ریاست جمهوری اسلامی ایران، بر عهده مخاطب محترم خواهد بود.
1. توجه به اینکه وظیفه و کارکرد اصلی زن از نگاه دین، حفاظت از آرامشگاهی چون خانه و خانواده و نیز تربیت نسلی آگاه، مؤمن و اخلاقمدار بوده و وظیفه مرد نیز تأمین اقتصادی این خانه است. شاید در یک رویکرد اینکه زن به انجام فعالیتی بپردازد که برای خانواده کسب منافع مادی نماید موجبات افزایش تولید در کشور تلقی شود، اما در رویکرد اسلامی تولید و اثربخش یک زن که اولویت اول خود را تعالی همه جانبه خانواده قرار داده قابل مقایسه با فردی که دست به یک فعالیت تولیدی یا خدماتی (حتی آموزش) میزند نیست. (بنابراین باید به دو نکته توجه داشت: اول آنکه از نظر دین اسلام (حال چه در منابع مورد قبول شیعیان و چه اهل سنت) اولویت اولیه و اساسی در تعریف کارویژة زنان، خانواده است. اصالتاً زن موجودی نیست که ویژگیها و روحیاتش با سختیها و فشارهای طبیعی و موجود در اکثر مشاغل سازگاری داشته باشد. ثانیاً در شرایطی که بالاتر از 95 درصد موقعیتهای مورد نظرِ بسیاری از افراد که از یکسانی شرایط و کارکردهای اجتماعی زن و مرد سخن میرانند، بدون همکاری و تعامل[ ِهر چند اندک] با مردان میسر نیست، سمت و سوی توصیهها بیانگر عمق نگرشهاست.)
2. تأکید اسوه حسنه مسلمانان و رحمه للعالمین، رسول اکرم ص و نیز امیرالمؤمنین ع بر اینکه نه تنها نگاه به زنان نامحرم نمیتواند موجبات رضایت خداوند را ایجاد کند، بلکه نگاه زنان به مردان نامحرم نیز به همان اندازه مذموم است. (به عنوان نمونه : «عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ قَالَتْ کُنْتُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عِنْدَهُ مَیْمُونَةُ- فَأَقْبَلَ ابْنُ أُمِّ مَکْتُومٍ وَ ذَلِکَ بَعْدَ أَنْ أُمِرَ بِالْحِجَابِ فَقَالَ احْتَجِبَا فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ- أَ لَیْسَ أَعْمَى لَا یُبْصِرُنَا قَالَ أَ فَعَمْیَاوَانِ أَنْتُمَا أَ لَسْتُمَا تُبْصِرَانِه»( وسائل الشیعة، 1409 ه ق، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ج20، ص: 232)و نیز «أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع لَا تَبْدَءُوا النِّسَاءَ بِالسَّلَامِ وَ لَا تَدْعُوهُنَّ إِلَى الطَّعَامِ فَإِنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ النِّسَاءُ عَیٌّ وَ عَوْرَةٌ فَاسْتُرُوا عِیَّهُنَّ بِالسُّکُوتِ وَ اسْتُرُوا عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُیُوتِ» (الکافی، 1407 ه.ق.، درالکتب الاسلامیه، ج5، ص: 534 و 535)
3. باور به اینکه فضای کارکردی زن و مرد متفاوت بوده و تحت هیچ شرایطی نباید به یکسانی نقشها و موقعیتها و بالتبع شیوه مشارکت و تعاملشان فکر نمود. (دقت در علت این بیان پیامبر اکرم ص که چرا فاطمه س از وی است، جالب به نظر میرسد: «عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّ فَاطِمَةَ قَالَتْ لَهُ فِی حَدِیثٍ خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ فَقَالَ ص فَاطِمَةُ مِنِّی»( وسائل الشیعة، 1409 ه ق، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ج20، ص: 232) و یا « أخبرنا عبد الله حدثنی محمد حدثنی موسى قال حدثنا أبی عن أبیه عن جده جعفر بن محمد عن أبیه عن جده علی بن الحسین عن أبیه أن فاطمة بنت رسول الله ص استأذن علیها أعمى فحجبته فقال لها النبی ص لم حجبته و هو لا یراک فقالت یا رسول الله إن لم یرانی فأنا أراه و هو یشم الریح فقال النبی ص أشهد أنک بضعة منی( الجعفریات، مکتبة نینوى الحدیثة: تهران، ص: 95)( دعائم الإسلام، 1385 ه. ق.، مؤسسه آل البیت علیهم السلام ، ج2، ص: 215)( العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، 1408 ه. ق.، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى- ره: قم، ص: 224)» و نیز «عن علی ع أنه قال قال لنا رسول الله ص أی شیء خیر للمرأة فلم یجبه أحد منا فذکرت ذلک لفاطمة ع فقالت ما من شیء خیر للمرأة من أن لا ترى رجلا و لا یراها فذکرت ذلک لرسول الله ص فقال صدقت إنها بضعة منی( دعائم الإسلام، 1385 ه. ق.، مؤسسه آل البیت علیهم السلام ج2، ص: 215)»)
4. و مهمترین اصل این زمینه اینکه «دین، همه دین است.»
پی نوشت: امروز (5 مرداد ماه 1394) در جایی مطلب زیر را به مطلبی افزودم که در اینجا عیناً نقل میکنم.
1. گاهی استفاده از برخی واژه ها نه برای تحلیل ها و مباحث نظری و علمی که برای مطرح شدن در جامعه، قابل استفاده نیستند. به هر حال ما طوری بزرگ شدیم که خواهی نخواهی و ابتداً با واژه هایی چون «تفکیک»، «حصار»، «جدایی» و «» چندان دوست نیستیم. امیدوارم از اونجایی که سرریز این مباحث در عموم مردم هم پخش میشه، برای عبارت «تفکیک جنسیتی» عبارت هایی دلچسب تر برای مردمی که قدرت مواجهه با واقعیت رو ندارند انتخاب کنیم.
2. اصل اساسی در بحث سالم سازی یا آرام سازی محیط جامعه (همون تفکیک جنسیتی!) اینه که باید در پی رضایت خدا یا بهتر بگم پیاده کردن حکم خداست.
3. پیش فرض نکته فوق اینه که بر این باور باشیم و البته تبلیغ و اشاعه بدیم که دین مبتنی بر همه نتایج و اصرات احکام به چیزی امر میکنه و از چیزی نهی میکنه: سماعه بن مهران از امام کاظم پرسید آیا رسول خدا برای مردم چیزی آورد که در عهد آن حضرت آنان را کافی باشد؟ فرمود: «نعم و ما یحتاجون الیه الی یوم القیامه» گفتم آیا چیزی از آن [از مجموعه احکام و تعالیم دین] از بین رفته است؟ فرمود: «لا، هو عند اهله»
4. اگر افرادی که تا کنون از فضاهای مختلط دور بوده باشند و وارد چنین محیطهایی بشن، بعیده که متوجه چیزی نشن. اصلاً حتی خود افرادی که در محیط های محتلط هستند کمی دقت کنن متوجه میشن که این محیط چه تأثیری روشون داره. شاید فکر میکنن کمه، اما از نگاه نه چندان معمولی تا انواع روابط چیزیه که نتیجه منطقی تعاملات رهاگونۀ دو جنس هستش. کاری به کانتکس و منظور گوینده سخن زیر ندارم، به هر دلیلی که این حرف رو زده، تأکید مبکنم به هر دلیلی، به هر حال گویایی بخشی از واقعیت هست. این سخن جدی گونه یا شوخی گونه برای برندۀ جایزه نوبل زیست و پزشکی در سال 2001 (تیم هانت) راجع به آزمایشگاه است، محیطی علمی (!)، تأکید میکنم محیز1. گاهی استفاده از برخی واژه ها نه برای تحلیل ها و مباحث نظری و علمی که برای مطرح شدن در جامعه، قابل استفاده نیستند. به هر حال ما طوری بزرگ شدیم که خواهی نخواهی و ابتداً با واژه هایی چون «تفکیک»، «حصار»، «جدایی» و «» چندان دوست نیستیم. امیدوارم از اونجایی که سرریز این مباحث در عموم مردم هم پخش میشه، برای عبارت «تفکیک جنسیتی» عبارت هایی دلچسب تر برای مردمی که قدرت مواجهه با واقعیت رو ندارند انتخاب کنیم.
2. اصل اساسی در بحث سالم سازی یا آرام سازی محیط جامعه (همون تفکیک جنسیتی) اینه که باید در پی رضایت خدا یا بهتر بگم پیاده کردن حکم خدا بود.
3. پیش فرض نکته فوق اینه که بر این باور باشیم و البته تبلیغ و اشاعه بدیم که دین مبتنی بر همه نتایج و اصرات احکام به چیزی امر میکنه و از چیزی نهی میکنه: سماعه بن مهران از امام کاظم پرسید آیا رسول خدا برای مردم چیزی آورد که در عهد آن حضرت آنان را کافی باشد؟ فرمود: «نعم و ما یحتاجون الیه الی یوم القیامه» گفتم آیا چیزی از آن [از مجموعه احکام و تعالیم دین] از بین رفته است؟ فرمود: «لا، هو عند اهله»
4. بنابر فرض، تأکید میکنم بنابر فرض که بپذیریم چنین احکامی برای برخی مان سخت باشه، مشکل باشه، انجام همش با دشواری همراه باشه. در این مواقع پاسخ این خواهد بود که «و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون»
5. اگر افرادی که تا کنون از فضاهای مختلط دور بوده باشند و وارد چنین محیطهایی بشن، بعیده که متوجه چیزی نشن. اصلاً حتی خود افرادی که در محیط های محتلط هستند کمی دقت کنن متوجه میشن که این محیط چه تأثیری روشون داره. شاید فکر میکنن کمه، اما از نگاه نه چندان معمولی تا انواع روابط چیزیه که نتیجه منطقی تعاملات رهاگونۀ دو جنس هستش. کاری به کانتکس و منظور گوینده سخن زیر ندارم، به هر دلیلی که این حرف رو زده، تأکید مبکنم به هر دلیلی، به هر حال گویایی بخشی از واقعیت هست.
این سخن جدی گونه یا شوخی گونه (که همین امسال ایراد شده) برای برندۀ جایزه نوبل زیست و پزشکی در سال 2001 (تیم هانت) راجع به آزمایشگاه است، محیطی علمی (!)، تأکید میکنم محیطی کاملاً علمی....تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل....
Let me tell you about my trouble with girls. Three things happen when they are in the lab: you fall in love with them, they fall in love with you, and when you criticise them they cry. Perhaps we should make separate labs for boys and girls?