«یکی از مهمترین کارکردهای حکومت جلوگیری از نابرابری عمیق در میزان داراییهاست؛ نه از این طریق که ثروت را از کسانی که آن را در تصرف دارند، مصادره کند بلکه از طریق دور نگه داشتن تمامی مردم از ابزارهای انباشت ثروت، نباید برای بینوایان نوانخانه ساخت بلکه باید شهروندان را در برابر بینوایی مقاوم کرد. اگر توزیع اسکان در یک سرزمین نابرابر باشد و بخشهایی از سرزمین خالی بماند و جمعیت در مکانهای خاصی متمرکز شود، اگر بهجای حرفههای کارا و پرزحمت، فنون ساخت لوازم تجملاتی و فنون صنعتی محض تقویت شوند، اگر کشاورزی در پیشگاه تجارت قربانی شود، اگر به سبب مدیریت غلط منابع دولتی، تیولداری ضروری شود، و خلاصه، اگر همهچیز آنقدر پولکی شود که حتی اعتبار عمومی باارزش مادی محاسبه شود و فضیلت را باارزش بازار بسنجند، چنین چیزهایی پیش خواهند آمد: فقر و ثروت بیشازحد، جایگزین شدن منافع مشترک با منافع خصوصی، کینتوزی متقابل شهروندان، بیاهمیت شدن اهداف مشترک، تباهی مردم و کاهش توان حکومت. اینها معضلاتی هستند که وقتی پیش بیایند به سادگی قابل حل نخواهند بود و خردمندانه باید از آنها اجتناب کند تا در کنار اخلاق نیک، بتواند احترام به قوانین میهنپرستی و اعمال ارادۀ عام را گسترش دهد. اما اگر حاکمان به ریشههای این معضلات نپردازند، اقدامات احتیاطی کفایت نخواهند کرد (روسو، 1394، صص. 91-92).»
روسو، ژان ژاک (1394)، گفتاری دربارۀ اقتصاد سیاسی، ترجمۀ سیدمهدی یوسفی، تهران: روزبهان.