محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

سایت شخصی محمدجواد رضائی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علم و دین» ثبت شده است

با سلام

هدف این نوشته، من باب «.. فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظَهْرَ الْمُؤْمِن‏ ...» و صرفاً یک تذکر است. روی سخن این یادداشت نیز نه لزوماً عین برخی عبارات بیان‌شده توسط رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران، بلکه دریافتی است که از رویکرد وی [و نیز برخی دیگر از فضلا و اساتید] درباره ماهیت علوم اجتماعی قابل دریافت است. اینکه ‘علم’ اسلامی و غیر اسلامی ندارد، اینکه نظریات علمی، رای ها و اندیشه‌هایی جهانشمول‏ اند، اینکه دایره بومی بودن یا بومی‌سازی علوم، گستره‌ای بسیار ناچیز است به طوری که عملاً از اقتصاد اسلامی یا جامعه‌شناسی اسلامی یا ... اسلامی نمی‏توان سخن گفت.

آزاد اندیشی

نکته نخست دراین‌باره، توجه به اصل تخصص گرایی و عدول رئیس جمهور از آن است. همان اصلی که بعید می‌دانم فردی توجه به آن را ناروا پندارد. همان اصلی که احیاناً مورد ادعای ایشان و هر حکمران دیگری نیز بوده و هست. اکنون پرسش آن است که «آیا تخصصتان به شما اجازه ورود به مباحثی چون فلسفه علم یا درک ماهیت نظریه در علوم اجتماعی را می‌دهد؟» آیا این رواست که یک رئیس جمهور که خود را فردی دانشگاهی می‌داند این چنین حکم به برخی آراء دهد که هنوز که هنوز است در محافل علمی مربوطۀ دنیا، نه‌تنها مورد بحث است بلکه تا اندازه درخور توجهی نظرات ناهم‌سو با باورهایش، صدرنشین تحقیقات علمی در این حوزه است. امید آن بود که با فرض سزاواری ورود رئیس جمهور به چنین مباحث نظری، در قدم نخست، در محیطی آرام، به دور از جنجال و کف و سوت و البته به شکل مکتوب این مباحث درگیرد. محتملاً پژوهشگرانی ایرانی، که همواره به استعدادها و دقت‏ ورزی‏ هاشان می‏بالیم، و نیز محققانی غیروطنی خواهند بود که در فرایندی منطقی و آرام به ثمراتی قابل توجه دست یابند.

دوم آنکه اعلام چنین مواضعی به این گونه، هر چند در نگاه نخست می‏تواند موجبات جلب و جذب نظرات برخی از مردم این جامعه را فراهم آورد، ولی شایع شدن چنین رفتارهای به ظاهر خارق عادت در میان حکمرانان و کارگزاران دولتی پیامدی جز چند دسته نمودن دانشجویان، استادان و افراد جامعه نخواهد داشت. چینش صحنۀ باورهای جامعه به شکل دو قطبی، موجبات کمرنگ شدن قدرت ‘منطق’ و ‘استدلال’ افراد جامعه می‏شود. از عواقب اعلان این‏چنینی چنین نظراتی، شرطی شدن اذهان برخی و شاید بسیاری از افراد جامعه در رویارویی با هرگونه گزینشی است؛ اینکه فرضاً دسته‌ای سخن از علم دینی می‏زنند و در برابر برخی علم دینی را بی ‏معنا می‏پندارند، اینکه یا با این دسته‏ ایم یا با آن دسته. شدت ورزیدن و گفتن مؤکد چنین مطالبی در شأن رییس جمهور اسلامی ایران نیست، حال این فرد هر که می‏خواهد باشد. به هر حال باید همواره به خود تذکر داد که گسترۀ مورد نظر «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه‏» عرصۀ گفتمان‏ ها و باورهای جاری در جامعه را نیز فرا می‏ گیرد.

دیگر آن‏که پیش ‏فرض ایشان در رویارویی با علوم اجتماعی و به طور ویژه علم اقتصاد همراه با دشواری‌های جدی و تلقیات ناکاملی است. متأسفانه برخی از مطالب بیان‌شده به‌وسیلۀ وی، در راستای نظر برخی افراد جامعه نیز هست؛ افرادی که به محض شنیدن واژه «علم»، دو دست خود را بالا برده و بالاتر از هر منبع معرفتی برای آن ارزش قائل‌اند. اما «فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ»؛ به طور ساده باید توجه کرد که آن‏چه ذیل عنوان علوم یا نظریات در علوم اجتماعی و بالتّبَع علم اقتصاد مورد بحث قرار می‏گیرد، تلاشی است انسانی در راستای هدفی معین با ابزارهایی مشخص. (1) انسانی بودن این تلاش، وجود عدم قطعیت، احتمال نادرست بودن یا ناروا بودن این کوشش را آشکار می‏سازد. (2) با توجه به تفاوت هدف نظریه‌پردازان و عالمان از انواع کاوش‏های نظری و کاربردی، امکان وجود تفاوت در نظریات درون یک علم نیز وجود دارد. همین یک مؤلفه (هدف) برای جهان‌شمول ندانستن نظریات و آنچه مجموعه پژوهش‌های اقتصادی تلقی می‏شود، کافی است. (3) ناهمسانی «ابزارها و شیوه‏های تحلیل و ارزیابی» نیز دیگر پایۀ تأثیرگذار بر فرآوردۀ کوشش عالمان است. مجموعۀ همین تفاوت ‏ها و احتمالاً دیگر مؤلفه‏ های اثرگذار بر برونداد تلاش علمی بشر است که ایده‏ هایی چون «جهان‌شمولی»، «قطعیت» و «صحت مطلق» نظریات اقتصادی را تبدیل به افسانه کرده است. به هر حال از آن رو که ایشان تحصیل‏کرده علوم حوزوی و آشنا با دانشگاه هستند، انتظار بر آن بود که از برخی عدم دقت‏ ورزی‏ها در این حوزه به سادگی عبور نکند.

چهارمین تذکِرِه به میزان دست‌اندازی ما انسان‏ها در طراحی و شکل‏ دهی واژگانی مهم و پر استناد در مطالعات علمی و نیز بیانیه‏های مطبوعاتی یا حتی سخنان هرروزۀ سیاستمداران و نیز مردم برمی‏گردد. سخنانی چون «این ایده نشان از عقب‌ماندگی است»، «چنین باوری به دور از خردمداری است»، «هیچ عاقلی در دنیای پیشرفته امروز چنین تصوری ندارد» یا «چه کسی است که مخالف آزادی باشد» به شدّت بر واژه‏هایی چون «عقب‏ماندگی»، «عقلانیت»، «آزادی» و ... تکیه دارند؛ هیچ مکتب یا نظریه‌پردازی در علوم اجتماعی یا علم اقتصاد نیست که مدعی باشد، ایده یا نظر من ناعادلانه، نادرست، غیرعقلانی، خودکامانه و یاوه است. قطعاً نیک می‏دانید که مراد از آن واژه‏های جذاب، در هر سخن و زمینه‏ای نیاز به واکاوی و دقت ورزی دارند. بهره‏ جویی از منظوری سطحی از این کلمات و به کرسی نشاندن ادعای خود بر آن اساس، فریبکاری‏ای بیش نیست. به نظر می‏رسد هرچند (1) سودآوری برخی افراد یا جریانات به طور مستقیم یا غیرمستقیم با چنین تصورات سطحی مردم جامعه از این واژه‏ها همراه است و (2) از طرفی شاید به سختی بتوان به مردم آگاهی و هشدار داد، اما باید به آنچه از خود باقی می‏گذاریم بیش از این توجه کنیم. از آنجا که یکی از وظایف یک حکومت یا دولت «صادق»، «خوب» یا «کارا» می‏تواند «گسترش آگاهی» یا دست کم «ایجاد مانع در برابر گسترش جهل و نادانی» در چارچوب اعمالی که کارگزارانش از خود بروز می‏ دهند باشد، به جای آنکه مواضعی اتخاذ شود که به گونه‌ای از انحاء در تخصیص بودجه، رفتار کارگزاران و سلوک اداری کارکنان دولت و مردم تأثیر منفی گذارد، بهتر آن خواهد بود که زمینه را برای مُباحثات علمی و البته به دور از جنجال و فشار فراهم آورد. با فرض صلاحیت ورود دولت به این عرصه، «گفتگو»، «نقد شدن» و «نقد کردن» از راهبردهای ضمنی دولت‏ها در محافل علمی و کارشناسی است و نه ابراز یک راء به عنوان نظری پایانی، منطقی و علمی؛ نظری که ناهمسویان آن با ناآگاهان یکسان پنداشته می‏شوند.

پنجم اینکه باید توجه داشت که مجموعه علوم اجتماعی و اقتصادی، کمابیش، «دینی» هستند برای زیستن. به طریقۀ مشابهی، عالمان این دانش‌ها پیامبران و راهبران این دین/دین ‏ها هستند؛ دینی برآمده از کوششِ فردیِ انسانِ بریده از وحی برای رتق‌وفتق امور خود. تلاشی همراه با ابزارهای کوته نگرانه که بعید است از پسِ آشفتگی‏ ها و پیچیدگی ‏های «جهان» و نیز «قلب» و «فهم» خود برآید. تلاشی برای خودمحور شدن، ‘بالغ’ شدن و تقابل با هر منبع غیر ‘خودی’. نه‌تنها بررسی «محتوای کنونی» علوم اجتماعی یا «عواقب» بهره‏گیری آدمی از این علوم بلکه توجه به «خاستگاه» این علوم به سادگی و روشنی بیان‏گر چنین پدیده‏ای است.

و در پایان و البته مرتبط با مطالب پیشین، باید نسبت به رواج برخی مشهورات زمانه دقتی بیشتر داشت؛ باید پذیرفت که هیچ عالم و محققی نمی‏تواند از خود خالی شود؛ حتی باید پذیرفت که آنچه مسأله اصلی در علوم اجتماعی یا اقتصاد است، نه حقیقت بلکه اعتماد و اقناع است. البته این بدان معنا نیست که ما نباید از خودهای خود ساخته مان خالی شویم، فرض است که در این مسیر تلاش کرده و موجبات کاهش اشاعه جهل در جامعه شویم؛ خودهای ساختگی ای مبتنی بر برخی اصلاحات و واژه‏ ها که با تأمل در آن‏ ها متوجه بی پایه یا کم مایه بودنشان می‏ شویم. اجازه دهیم مردم 'آزادانه تر' فکر کنند، 'آزادنه تر' مشاهده کنند و البته آزادانه متوجه شوند که در نظر و باور هیچ فردی و در هیچ جایی، 'آزادی مطلق' وجود ندارد.  

 

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۴۹
محمدجواد رضائی

به نظر می‏ آید به منظور درک مجادلات موجود حول اقتصاد اسلامی و بهره ‏‏گیری از موضعی قابل قبول در این وادی، باید به تاریخ ظهور علم اقتصاد مراجعه کنیم. شاید بتوان دریافت که سطح مباحث کنونی در این حیطه، از عمق چندانی برخوردار نبوده و مشکل و یا حداقل آغاز مسأله از جایی دیگر است.

به نظر می ‏رسد یکی از خاستگاه ‏های مهم پیدایش مباحثی در حوزه علم اقتصاد و اقتصاد اسلامی، نیت‏ های افراد و زمینه شکل ‏گیری علم اقتصاد توسط انسان مدرن باشد. انسان مدرن براساس برخی تمایلات، خواسته ‏ها، اهداف یا گزینش ‏ها دست به انجام برخی تعاریف، طبقه‏ بندی‏ ها، انجام تحقیق، آموزش و مهندسی اجتماعی زد که براساس آن‏ها گزاره‏ های مشاهدتی خود را نظاره کرده، نظم و نسق داد و برایشان نظریه ساخت.

اما وجه ممیزه محصولات تلاش این انسان با انسان غیرمدرن چیست؟ چه صفت مشترکی می‏توان برای پیگیری‏های علمی افرادی که آنان را اقتصاددانان یا فیلسوفان اقتصاد سیاسی می‏نامیم، ذکر نمود؟ به نظر می‏رسد خلق و نمو علم اقتصاد بیش از تأثیرپذیری از اموری چون انقلاب صنعتی، پیچیده شدن روابط نهادها و افراد و نیز خلق نهادهای جدید، وام‏دار نهضت روشنگری (Enlightenment) است. نهضتی که پرسش ‏هایی جدید و کاووشگری‏ هایی متفاوت با پیش از خود ارائه نمود. شاید مطالعۀ عباراتی از مقالۀ مستطاب کانت در تبیین ماهیت این نهضت و کنارهم گذاردن آن با مبانی و چارچوب فکری اقتصاددانان در طی تاریخ، بیانگر منظور ما باشد:

نهضت روشنگری

«روشنگری، برون ‏آیی انسان از نابالغیِ به تقصیر خویشتنِ خویش[1] است. نابالغی، ناتوانی از به کاربندی فهم خویشتن بدون هدایت[2] دیگری است. این نابالغی، به تقصیر خویشتن است هرگاه علت آن نه در نبود فهم، بلکه کمبود اراده و دلیری در به کاربندی آن بدون هدایت دیگری باشد. دلیر باش در خردوورزی! ( Sapere aude[3]). «شجاع باش در به کاربندی فهم خویش»، این است شعار روشنگری. تن‌آسایی و ترسویی است که سبب می‏شود بخش بزرگی از انسان‌ها، دیری پس از آنکه طبیعت آنان را از هدایت دیگران رهایی بخشیده [به لحاظ جسمی و طبیعی بلوغ یافته ‏اند]، با رغبت همۀ عمر نابالغ می‏مانند. ازاین‌روست که دیگران چنین ساده و آسان خود را به مقام قیّم ایشان برکشانند. نابالغی آسودگی است. اگر کتابی داشته باشم که برایم اسباب فهم باشد، اگر پیشوایی روحانی[4] باشد که در حکم وجدان من باشد و اگر پزشکی داشته باشم که رژیم غذائی برایم برگزیند و مانند این‌ها، دیگر نیازی نیست که خود را به زحمت اندازم. اگر بتوانم پولی بپردازم، مرا نیازی به اندیشیدن نیست؛ دیگران این کار بی‏ خاصیت آور را برایم انجام خواهند داد. قیّم‏هایی که از سر لطف، نظارت عالیه بر بخش بزرگی از انسان‌ها را به عهده گرفته ‏اند چنان می‌کنند که اینان [انسان‌ها] به سوی بلوغ رفتن را نه فقط دشوار که بسیار خطرناک بدانند. در ابتدا آنان جانوران دستاموز خود را تحمیق کرده و با دقت از برداشتن گام‏ هایی برای خارج شدن از قفسک کودکی ‏شان، همان زندانی که آنان فراهم کرده ‏اند،جلوگیری می‌کنند. آنگاه خطرهایی که اینان را در صورت تلاش به منظور به تنهایی گام برداشتن تهدید می‏کند را نشان می‏دهند. اما این خطرها چندان هم بزرگ نیستند؛ پس از چند بار سکندری خوردن سرانجام راه رفتن را می ‏آموزند. با این حال، نمونه‏هایی از چنین شکست‏ هایی، موجب ارعاب شده و مانع همۀ تلاش ‏های آتی می‏گردد (1963, p 203). ... برای [دستیابی به] این روشنگری به هیچ چیز نیاز نیست مگر آزادی[5]- تازه آن هم به کم ‏زیان ترین نوع آزادی: آزادی در به کاربری عمومی عقل خویش در همه موضوعات[6]. اما از همه‏سو فریاد می‏شنوم که: احتجاج مکن![7] نظامی می‏گوید: احتجاج مکن!-مشق کن! مأمور مالیاتی می‏گوید: احتجاج مکن! -پول بپرداز! پیشوای روحانی می‏گوید: احتجاج مکن! ایمان بیاور! (1963, p 204) ... من بر نکته اساسی روشنگری - برون ‏آیی انسان از نابالغیِ به تقصیر خویشتنِ خویش- اصالتاً در قلمرو مسائل مذهبی پای فشرده‏ام، زیرا که حکم‏روانان ما تمایلی ندارند که نقش قیّم رعایایشان را در علوم و هنرها[8] بازی کنند. همچنین نابالغی در مذهب نه‌تنها زیان‏بارترین است، بلکه ننگین‏ ترین نیز هست (1963, p 207).»[9]

خب! به نظر با فرض بیان شده در مقدمه، (1) در قبال چنین رویکردی چه موضعی می‏توان گرفت؟ (2) چه موضعی باید در قبال تعریف و ارائه گستره ای برای اقتصاد اسلامی گرفت؟ 


[1] Self-imposed Nonage

[2] Guidance

[3] شعاری منتسب به هوراس شاعر رومی.

[4] Pastor

[5] Freedom

[6] Freedom to make public use of one's reason in all matters

[7] Do not argue!

[8] Arts and Sciences

[9] در برگردان این عبارات از ترجمه های آرین‏پور(بار) (1376)و اکرمی (کانت) (1389) الهام گرفته شده است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۳ ، ۲۲:۱۷
محمدجواد رضائی