محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

سایت شخصی محمدجواد رضائی

از اول اشتباهی نباشیم!

پنجشنبه, ۲۷ دی ۱۴۰۳، ۰۴:۱۷ ب.ظ

در چند روز اخیر، برخی دوستان و همکاران چند جمله از دکتر رضا غلامی را برایم نقل کردند و نسبت به آن ادعاها ابراز تعجب داشتند. فضای بیان‌شان به گونه‌ای بود که گویی فردی که پیش‌تر از مدعیان و پیشروان علوم انسانی و اجتماعیِ اسلامی بوده، اکنون به موضعی کاملاً متفاوت یا حتی مغایر با گذشته رسیده و این ماجرا را جالب و قابل تأمل می‌کند.

 

با مراجعه به متن گفت‌وگوی مورد نظر، روی دو بند یا بخش از عبارات، متمرکز شدم؛ هرچند برخی دیگر از مطالب مصاحبه هم جای تأمل و طلب دلیل دارد. علی‌ای‌حال، خواستم صرفاً با توجه به این دو بخش از مطالب ایشان، تأکید کنم که اتفاقاً ایشان تلقی موجهی از چیستی آنچه به عنوان علم خوانده می‌شود – اعم از علوم انسانی و علوم اجتماعی – ندارد. البته همۀ تمرکز من در این یادداشت بر تمام رشته‌ها و شاخه‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی نیست، بلکه عمدتاً ناظر به یکی از علوم اجتماعی- یعنی آنچه به عنوان علم اقتصاد یا علوم اقتصادی خوانده می‌شود- مواردی مورد اشاره قرار خواهد گرفت.

 

بند اول: «امثال ما هم به اشتباه رفتیم به دنبال شکل دهی به علوم انسانی اسلامی که از اساس غلط بود؛ چرا؟ برای اینکه علم، دینی و ‌غیردینی ندارد و مبانی عقلی دین، حداکثر می تواند در فلسفه پشت سر علم، به مثابه فلسفه حضور داشته باشد. مساله جدی تری که برای نخستین بار میخواهم عرض کنم، توهم دشمنی و‌ توطئه از جانب علوم انسانی در دانشگاهها بود! هر کجا در فرهنگ‌ شکست می خوردیم و‌احساس عقب گرد داشتیم، آنرا گردن علوم انسانی می انداختیم و فکر می کردیم اگر علوم‌ انسانی همان‌ چیزی باشد که ما دوست داریم، دیگر در مواجهه فرهنگی شکست نمی خوریم! به هر حال، تا الان، هنوز اندیشه درستی درباره تحول علوم انسانی وجود نداشته و آنچه اتفاق افتاده بیشتر علوم انسانی را ضعیف‌تر و رنجور تر از پیش کرده است.»

بند دوم: «لزومی ندارد به دنبال اسلامی سازی علوم باشیم. نه دین اساسا درصدد ورود در قلمرو علوم تجربی است و‌ نه اگر بر فرض می خواست، امکانش وجود داشت. علم‌ هم برای خود جایگاهی برای ورود به دین‌ قائل نیست و استادانی که وارد نفی دین‌ می شوند مرتکب کار غیر علمی شده اند. علم نهایتا می تواند بگوید من قادر به درک آموزه های متافیزیکی دین نیستم نه اینکه آن آموزه ها را از اساس انکار کند.»

 

اشتباه ۱ – عدم التفات به موضوعات و ابعاد «فلسفه علم»

اینکه «دین یا مبانی هنجاری حداکثر در فلسفۀ پشت سر علم حضور دارد»، دقیقاً به چه معناست؟ اگر منظور، مقولات و مؤلفه‌های معرفت‌شناسانه و روشی در یک علم – همچون علم اقتصاد – است، ورود مبانی هنجاری، ارزشی، دینی و... تا «پشت سر علم» تعبیر دقیقی نیست؛ چراکه این مؤلفه‌ها نه تنها در فلسفه پشت سر علم، بلکه از همان لحظه شکل‌گیری ایده‌ یا فرضیه اولیه علمی تا تدوین نظریه، حتی در انتخاب روش پژوهش، شیوه اقناع سازی جامعه علمی نسبت به آن ایده و قضاوت درباره گزاره‌های پایه، حضور مؤثر دارند.

هنگامی که درباره فعالیت علمی سخن می‌گوییم، قاعدتاً به مقولاتی چون طرح ایده یا فرضیه اولیه، مشاهدات و داده‌ها، نظریه‌پردازی، مفروضات تحلیلی و ... اشاره داریم. حال اگر ارزش‌ها یا حتی شرایط تاریخی، سیاسی، روان‌شناختی و جامعه‌شناختی در هریک از این مراحل ورود کنند و اثرگذار باشند، این حضور صرفاً تا «پشت نظریه» نخواهد بود، بلکه در متن و بطن فرایند پژوهش علمی جریان دارد. به عبارت دیگر، نظریه علمی یک سازه مستقل و عاری از پیش‌فرض نیست.

برای مطالعه بیشتر در این زمینه، می‌توان به سیر تحول فلسفه علم از پوزیتویسم منطقی گرفته تا ابطال‌گرایی پوپر، برنامه‌های پژوهشی لاکاتوش، نسبی‌گرایی کوهن، و پلورالیسم فایرابند اشاره کرد. حتی اگر پیچیدگی نظریات متأخر درباره عقلانیت علمی و ماهیت «روش علمی» را کنار بگذاریم، این عبارات معروف پوپر -مدافع ابطال‌گرایی- قابل توجه است که می‌گوید: «آزمودن نظریات منطقاً متوقف است بر قبول گزاره‌های پایه و قبول یا رد این گزاره‌ها وابسته به توافق ماست؛ پس سرنوشت نظریات به توافق ما بسته است.» یا اینکه در جایی دیگر تصریح می‌کند که «تجربه در علوم عینی بر هیچ ستون پولادینی تکیه نزده است.»

این بیان نشان می‌دهد در پسِ پژوهش علمی، همواره نوعی التزام اجتماعی ـ فرهنگی یا توافق جمعی ( در روش یا در شیوۀ پذیرش داده‌ها) وجود دارد که با بی‌توجهی به آن، نمی‌توان ادعا کرد «مبانی ارزشی یا دینی، صرفاً در پشت سر علم است و بس.»

 

اشتباه ۲ – عدم التفات به موضوعات و ابعاد «فلسفه اخلاق»

افزون بر ملاحظات بخش قبل، اینکه «دین یا مبانی هنجاری حداکثر در فلسفه پشت سر علم حضور دارد»، از منظر «فلسفه اخلاق» هم پرسش‌برانگیز است. اگر منظور، مؤلفه‌های اخلاقی در علوم اجتماعی- مانند علم اقتصاد- باشد، نمی‌توان گفت این‌ها در «پشت علم» متوقف می‌مانند. زمانی که درباره فعالیت علمی عالمانی همچون اقتصاددانان سخن می‌گوییم، عملاً درباره خاستگاه اخلاقیِ علم و دلالت‌های اخلاقیِ نظریه‌ها و سیاست‌های اقتصادی نیز سخن می‌گوییم. اگر ارزش‌ها و هنجارها در بافت نظریات (مثلاً نظریه انتخاب عمومی، نظریه مطلوبیت، تحلیل رفتار اجتماعی، نظریه بازی‌ها و...) حضور داشته باشند، چگونه می‌توان ادعا کرد جایگاهشان صرفاً پشت سر علم است؟ این مبانی اخلاقی، عملاً پیش، پس و در میان نظریه‌ها حضور دارند و فضای علم‌ورزی و تحلیل علمی را از همه جهات در بر گرفته و از شش جهت عالم و علم را راهبری می‌کنند.

شایان ذکر است که گاهی تصور می‌شود اگر یک نظریه علمی، به صورت کمی و ریاضیاتی بیان شود، از ارزش‌ها تهی است؛ این در حالی است که شاخص‌های کمّی و مدل‌سازی، همیشه بر مفروضاتی تکیه دارند که خاستگاه‌های اخلاقی، فرهنگی و ارزشی دارند. این تأثیرگذاری هم در بدو شکل‌گیری مسائل، هم در فرایند تحلیل و بهینه‌یابی و هم در ارائه گزاره‌های پیشنهادی و سیاستی مشهود است.

برای مطالعه بیشتر در این زمینه، می‌توان به دو اثر زیر اشاره کرد که بحث‌های مهمی را در حوزه اخلاق و اقتصاد مطرح می‌کنند:

Beckerman, Wilfred. Economics as applied ethics: Fact and value in economic policy. Springer, 2017.

Hausman, Daniel, Michael McPherson, and Debra Satz. Economic analysis, moral philosophy, and public policy. Cambridge university press, 2017

 

اشتباه ۳ – نگاه سطحی به ارتباط میان علوم انسانی و اجتماعی با فرهنگ

اینکه «هر زمان در فرهنگ دچار مسئله می‌شویم، تقصیر به گردن علوم انسانی انداخته شود» و از این موضوع نتیجه بگیریم که علوم انسانی و اجتماعی مظلوم واقع شده یا نحیف گردیده‌، خود نیازمند توضیح است. در اینجا باید به چند نکته در باب این علوم توجه کرد و نسبت به آن ادعای ساده و یک طرفه، تأمل نمود:

(1) تأثیرگذاری علم بر سیاستگذاری فرهنگی

علوم انسانی و اجتماعی در سیاستگذاری، تقویت یا تضعیف سازوکارها، و شکل‌گیری نهادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نقش حیاتی دارند. متخصصان این حوزه‌ها، تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران نسل فعلی و آتی را تربیت می‌کنند و ناگزیر بر فرهنگ عمومی اثر می‌گذارند.

(2) اثرپذیری علم از فضای فرهنگی

از سوی دیگر، علوم انسانی و اجتماعی خود نیز در فرآیند شکل‌گیری نظریه‌ها و انتخاب مسائل پژوهشی، از فضای فرهنگی و گفتمان‌های رایج اجتماع اثر می‌پذیرند. عالمان و پژوهشگران علوم اجتماعی در دل جامعه و تاریخ خویش تنفس می‌کنند و ناگزیر رویکردشان متأثر از محیط خواهد بود.

(3) امکان تعارض دستاوردها یا توصیه‌های نهاد علم با هنجارهای جامعه

ممکن است سازوکارها و نهادهای شکل‌گرفته بر اساس نظریه‌های علوم انسانی و اجتماعی، از منظر اخلاقی یا فرهنگی مورد تأیید جامعه نباشند. در اینجا ممکن است بخشی از ناکامی‌ها یا عدم تحقق آرمان‌ها، متوجه علوم انسانی و اجتماعی گردد.

بنابراین، نمی‌توان به‌طور مطلق گفت علوم انسانی مقصر است یا کاملاً از مسئولیت مبراست. ارزیابی خطای علوم انسانی در هر مسئله فرهنگی-اجتماعی، وابسته به عوامل متعددی از جمله میزان سازگاری یا تطبیق پیش‌فرضهای تحلیل‌های ‌علمی با مبانی نظام اجتماعی و سیاسی، توان علمی، نوع سیاستگذاری و تعامل یا تقابل دستگاه‌های فرهنگی و سیاسی با بدنه علمی است.

 

اشتباه ۴ – اشتباه در درکِ گستره و زمینه «علم» و «دین»

بررسی این ادعا که «دین در پی ورود به قلمرو علم تجربی نیست و علم تجربی نیز در پی ورود به قلمرو دین نیست» نیازمند دقتی افزون‌تر است. برای مثال، اگر محدوده علم اقتصاد و آموزه‌های دین اسلام را مقایسه کنیم، به راحتی می‌بینیم نظریاتی که درباره تعادل بازار، رقابت کامل، نظریه بازی‌ها، هزینه-فایده، نظریه انتخاب عمومی و ... ارائه می‌شوند، همگی به نوعی با حوزه‌هایی که در آموزه‌های دینی ـ حداقل قرآن و روایات ـ مورد بحث قرار گرفته، دارای اشتراکات و پیوندهای وثیقی‌اند.

به بیان ساده‌تر، قلمرو و دلالت‌های نظریات اقتصادی در مقام بررسی، تحلیل و توصیه‌های سیاستی، در تقاطع با ارزش‌ها و رهنمودهای دینی درباره عدالت، مسئولیت اجتماعی، حقوق و تکالیف فردی و اجتماعی قرار می‌گیرد. در نتیجه، اگر کسی مدعی شود که این دو حوزه (دین اسلام و علوم اقتصادی) اصولاً بی‌ارتباط‌اند، یا باید بپذیریم از گستره دین بی‌اطلاع است یا از قلمرو علم اقتصاد و یا از هر دو.

 

موضع‌گیری نسبت به یک ابهام

یکی از دوستان هنگام بحث کوتاهی که در این باره داشتیم، ابراز داشت که بعید است گوینده آن سخنان در مدتی قریب به ده سال که پیگیر مباحث علوم انسانی و اجتماعی اسلامی بوده، با نادرستی چنین ادعاهایی و استدلال‌های مربوط به آن مواجه نشده باشد! حتی اگر به فلسفه علم آشنا نباشد، و صرفاً در مباحث جامعه‌شناسی به طور اجمالی ورود داشته باشد، به سادگی درمی‌یافت که چنین دیدگاهی درست نیست.

در مقام پاسخ  گفتم که اگر ایشان حقیقتاً با این استدلال‌ها آشنا نبوده و حالا نیز بر همان عدم آشنایی اصرار دارد، در صدر نشستن او در «صدرا» و  نهادهایی چون کنگره علوم انسانی اسلامی محل تأمل است و شاید مصداق «غوره نشده مویز گشتی» باشد.

اما اگر با این مباحث مواجه بوده و اکنون، عمداً بر آگاهی پیشین خود خط بطلان کشیده، انتظار می‌رود حداقل به شکل مستدل و جزئی توضیح دهد که چگونه به رغم مواضع گذشته امروز به این ادعاهای شبه‌روشنفکرانه رسیده است؛ که اگر این کار را نکند، خدای نکرده مصداق «نمک خوردن و نمکدان شکستن» خواهد بود.

نکات پایانی؛ در تکمیل و تبیین مسیر پیشِ رو

(1) نیاز به عالمان دقیق و آگاه در علوم اجتماعی انسانی-اسلامی: مصاحبه اخیر دکتر غلامی، اتفاقاً نشان می‌دهد که مسیر علوم اجتماعی و انسانیِ اسلامی نیازمند پژوهشگرانی است که به خاستگاه، ابعاد، روش و شیوه تحلیل علم  (Science)  و نیز به تحولاتی که در حوزه علوم انسانی و اجتماعی رخ می‌دهد، شناختی عمیق داشته باشند. در غیر این صورت، مدعیان یا علاقه‌مندان به این مسیر (یعنی علوم انسانی و اجتماعیِ اسلامی) – به تعبیر یکی از آثار نمایشی تلویزیونی – «از اول اشتباهی خواهند بود!»

(3) اهمیت نقدهای درون‌گفتمانی و پلورالیسم روشی: پیشرفت واقعی در حوزه علوم انسانی و اجتماعی اسلامی، بدون گفت‌وگوهای انتقادی، رعایت تنوع نظری و پذیرش ایده‌های متفاوت ممکن نخواهد بود. واضح است که فضای تک‌گویی در میان مدافعان ایدۀ علوم انسانی و اجتماعی اسلامی، به نوآوری و تحول علمی منجر نخواهد شد. اگر چنین فضایی به‌درستی جدی گرفته نشود، حتی با فرض اینکه افراد سوءنیت هم نداشته باشند، ممکن است منابع انسانی و زحمات صرف‌شده به هدر برود.

جمع‌بندی

این مصاحبه و حواشی آن، دست‌کم برای پژوهشگران جدی این حوزه روشن می‌سازد که باید مدعیان «تحول علوم انسانی و اجتماعی» را با عیار التفات به دلالت‌های مبانی معرفت شناختی و عدم تناقض در مجموعه افکار و مبانی فکری‌شان سنجید. چه‌بسا برخی، سال‌ها پشت تریبون‌های رسمی در قامت حامی تحول ظاهر شوند، اما درک‌شان از مبانی فلسفی و روش‌شناختی علوم اجتماعی و انسانی چنان متزلزل باشد که به راحتی از یک موضع به موضعی دیگر، آن هم بدون تبیین شفاف، بگذرند. ازاین‌رو برای جلوگیری از «از اول اشتباهی بودن»، لازم است ضمن پای‌بندی به روحیه نقد و پژوهش عمیق، دقت کنیم چه کسانی میدان‌دار جریان علمی و پژوهشی می‌شوند.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">