محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

سایت شخصی محمدجواد رضائی

۶۵ مطلب با موضوع «اقتصاد، فلسفه و سیاست» ثبت شده است

در ادامه چکیده مانندی از دو مقاله جدید الانتشار با دو عنوان جالب در شماره پاییز Journal of Economic Perspectives ارائه می‌شود. یکی از نکات مهم در پاسخ پرسش ‏های این پژوهش ها، اثرگذاری عوامل فرهنگی و اجتماعی بر پرداخت مالیات است. مطالعه این دو مقاله برای علاقمندان مباحث بخش عمومی و مالیات ستانی قابل توصیه است. به منظور دریافت متن کامل مقالات نیز می‏ توانید بر عنوان آن‏ ها کلیک نمائید.

پرداخت مالیات، تمکین مالیاتی

1. Kleven, Henrik Jacobsen. 2014. "How Can Scandinavians Tax So Much?Journal of Economic Perspectives, 28(4): 77-98.

American visitors to Scandinavian countries are often puzzled by what they observe: despite large income redistribution through distortionary taxes and transfers, these are very high-income countries. They rank among the highest in the world in terms of income per capita, as well as most other economic and social outcomes. The economic and social success of Scandinavia poses important questions for economics and for those arguing against large redistribution based on its supposedly detrimental effect on economic growth and welfare. How can Scandinavian countries raise large amounts of tax revenue for redistribution and social insurance while maintaining some of the strongest economic outcomes in the world? Combining micro and macro evidence, this paper identifies three policies that can help explain this apparent anomaly: the coverage of third-party information reporting (ensuring a low level of tax evasion), the broadness of tax bases (ensuring a low level of tax avoidance), and the strong subsidization of goods that are complementary to working (ensuring a high level of labor force participation). The paper also presents descriptive evidence on a variety of social and cultural indicators that may help in explaining the economic and social success of Scandinavia.

 

2. Besley, Timothy, and Torsten Persson. 2014. "Why Do Developing Countries Tax So Little?"Journal of Economic Perspectives, 28(4): 99-120.

Low-income countries typically collect taxes of between 10 to 20 percent of GDP while the average for high-income countries is more like 40 percent. In order to understand taxation, economic development, and the relationships between them, we need to think about the forces that drive the development process. Poor countries are poor for certain reasons, and these reasons can also help to explain their weakness in raising tax revenue. We begin by laying out some basic relationships regarding how tax revenue as a share of GDP varies with per capita income and with the breadth of a country's tax base. We sketch a baseline model of what determines a country's tax revenue as a share of GDP. We then turn to our primary focus: why do developing countries tax so little? We begin with factors related to the economic structure of these economies. But we argue that there is also an important role for political factors, such as weak institutions, fragmented polities, and a lack of transparency due to weak news media. Moreover, sociological and cultural factors—such as a weak sense of national identity and a poor norm for compliance—may stifle the collection of tax revenue. In each case, we suggest the need for a dynamic approach that encompasses the two-way interactions between these political, social, and cultural factors and the economy.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۳:۴۶
محمدجواد رضائی

نقل قولی جالب از ساموئلسون:

 “I don't care who writes a nation's laws if I can write its economics textbooks.”

منبع: به نقل از اکونومیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۳ ، ۲۱:۳۵
محمدجواد رضائی

به نظر می‏ آید به منظور درک مجادلات موجود حول اقتصاد اسلامی و بهره ‏‏گیری از موضعی قابل قبول در این وادی، باید به تاریخ ظهور علم اقتصاد مراجعه کنیم. شاید بتوان دریافت که سطح مباحث کنونی در این حیطه، از عمق چندانی برخوردار نبوده و مشکل و یا حداقل آغاز مسأله از جایی دیگر است.

به نظر می ‏رسد یکی از خاستگاه ‏های مهم پیدایش مباحثی در حوزه علم اقتصاد و اقتصاد اسلامی، نیت‏ های افراد و زمینه شکل ‏گیری علم اقتصاد توسط انسان مدرن باشد. انسان مدرن براساس برخی تمایلات، خواسته ‏ها، اهداف یا گزینش ‏ها دست به انجام برخی تعاریف، طبقه‏ بندی‏ ها، انجام تحقیق، آموزش و مهندسی اجتماعی زد که براساس آن‏ها گزاره‏ های مشاهدتی خود را نظاره کرده، نظم و نسق داد و برایشان نظریه ساخت.

اما وجه ممیزه محصولات تلاش این انسان با انسان غیرمدرن چیست؟ چه صفت مشترکی می‏توان برای پیگیری‏های علمی افرادی که آنان را اقتصاددانان یا فیلسوفان اقتصاد سیاسی می‏نامیم، ذکر نمود؟ به نظر می‏رسد خلق و نمو علم اقتصاد بیش از تأثیرپذیری از اموری چون انقلاب صنعتی، پیچیده شدن روابط نهادها و افراد و نیز خلق نهادهای جدید، وام‏دار نهضت روشنگری (Enlightenment) است. نهضتی که پرسش ‏هایی جدید و کاووشگری‏ هایی متفاوت با پیش از خود ارائه نمود. شاید مطالعۀ عباراتی از مقالۀ مستطاب کانت در تبیین ماهیت این نهضت و کنارهم گذاردن آن با مبانی و چارچوب فکری اقتصاددانان در طی تاریخ، بیانگر منظور ما باشد:

نهضت روشنگری

«روشنگری، برون ‏آیی انسان از نابالغیِ به تقصیر خویشتنِ خویش[1] است. نابالغی، ناتوانی از به کاربندی فهم خویشتن بدون هدایت[2] دیگری است. این نابالغی، به تقصیر خویشتن است هرگاه علت آن نه در نبود فهم، بلکه کمبود اراده و دلیری در به کاربندی آن بدون هدایت دیگری باشد. دلیر باش در خردوورزی! ( Sapere aude[3]). «شجاع باش در به کاربندی فهم خویش»، این است شعار روشنگری. تن‌آسایی و ترسویی است که سبب می‏شود بخش بزرگی از انسان‌ها، دیری پس از آنکه طبیعت آنان را از هدایت دیگران رهایی بخشیده [به لحاظ جسمی و طبیعی بلوغ یافته ‏اند]، با رغبت همۀ عمر نابالغ می‏مانند. ازاین‌روست که دیگران چنین ساده و آسان خود را به مقام قیّم ایشان برکشانند. نابالغی آسودگی است. اگر کتابی داشته باشم که برایم اسباب فهم باشد، اگر پیشوایی روحانی[4] باشد که در حکم وجدان من باشد و اگر پزشکی داشته باشم که رژیم غذائی برایم برگزیند و مانند این‌ها، دیگر نیازی نیست که خود را به زحمت اندازم. اگر بتوانم پولی بپردازم، مرا نیازی به اندیشیدن نیست؛ دیگران این کار بی‏ خاصیت آور را برایم انجام خواهند داد. قیّم‏هایی که از سر لطف، نظارت عالیه بر بخش بزرگی از انسان‌ها را به عهده گرفته ‏اند چنان می‌کنند که اینان [انسان‌ها] به سوی بلوغ رفتن را نه فقط دشوار که بسیار خطرناک بدانند. در ابتدا آنان جانوران دستاموز خود را تحمیق کرده و با دقت از برداشتن گام‏ هایی برای خارج شدن از قفسک کودکی ‏شان، همان زندانی که آنان فراهم کرده ‏اند،جلوگیری می‌کنند. آنگاه خطرهایی که اینان را در صورت تلاش به منظور به تنهایی گام برداشتن تهدید می‏کند را نشان می‏دهند. اما این خطرها چندان هم بزرگ نیستند؛ پس از چند بار سکندری خوردن سرانجام راه رفتن را می ‏آموزند. با این حال، نمونه‏هایی از چنین شکست‏ هایی، موجب ارعاب شده و مانع همۀ تلاش ‏های آتی می‏گردد (1963, p 203). ... برای [دستیابی به] این روشنگری به هیچ چیز نیاز نیست مگر آزادی[5]- تازه آن هم به کم ‏زیان ترین نوع آزادی: آزادی در به کاربری عمومی عقل خویش در همه موضوعات[6]. اما از همه‏سو فریاد می‏شنوم که: احتجاج مکن![7] نظامی می‏گوید: احتجاج مکن!-مشق کن! مأمور مالیاتی می‏گوید: احتجاج مکن! -پول بپرداز! پیشوای روحانی می‏گوید: احتجاج مکن! ایمان بیاور! (1963, p 204) ... من بر نکته اساسی روشنگری - برون ‏آیی انسان از نابالغیِ به تقصیر خویشتنِ خویش- اصالتاً در قلمرو مسائل مذهبی پای فشرده‏ام، زیرا که حکم‏روانان ما تمایلی ندارند که نقش قیّم رعایایشان را در علوم و هنرها[8] بازی کنند. همچنین نابالغی در مذهب نه‌تنها زیان‏بارترین است، بلکه ننگین‏ ترین نیز هست (1963, p 207).»[9]

خب! به نظر با فرض بیان شده در مقدمه، (1) در قبال چنین رویکردی چه موضعی می‏توان گرفت؟ (2) چه موضعی باید در قبال تعریف و ارائه گستره ای برای اقتصاد اسلامی گرفت؟ 


[1] Self-imposed Nonage

[2] Guidance

[3] شعاری منتسب به هوراس شاعر رومی.

[4] Pastor

[5] Freedom

[6] Freedom to make public use of one's reason in all matters

[7] Do not argue!

[8] Arts and Sciences

[9] در برگردان این عبارات از ترجمه های آرین‏پور(بار) (1376)و اکرمی (کانت) (1389) الهام گرفته شده است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۳ ، ۲۲:۱۷
محمدجواد رضائی

مهمترین کتاب در حوزه نظریه انتخاب عمومی، محاسبه رضایت (The Calculus of Consent)، با جملات زیر آغاز می‏ شود:

"Political theory has concerned itself with the question: What is the State? Political philosophy has extended this to: What ought the State to be? Political "science" has asked: How is the State organized?

None of these questions will be answered here. We are not directly interested in what the State or a State actually is, but propose to define quite specifically, yet quite briefly, what we think a State ought to be. We shall not pause to argue our case with those who might disagree, nor shall we examine in detail either the existing or some ideal organization of governmental activity." (Buchanan, 1999- 2002, p. 3 تأکیدات از جانب من است)

چنین رویکردی در فرایند نظریه پردازی در علم اقتصاد، بیانگر چیست؟ اینکه رویداد قرارداد اجتماعی در دنیای واقع چگونه میسر است و اصلاً اینکه واقعاً افراد بر اساس نظریات نظریه پردازان دست به توافق می‏ زنند، تا چه حدی برای اقتصاددان مهم است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۳ ، ۲۱:۲۸
محمدجواد رضائی

هنگامی که بحث از روش ‏های علم اقتصاد مطرح می‏شود، قطعاً در وهله نخست پای تجرید/انتزاع[1] به میان می‏آید. شاید اشاره به نظر دو اقتصاددان نوآور نقطه شروع مناسبی برای چنین بحثی باشد، عبارت جالبی که به طور اتفاقی در یکی از مقالات بوکانون مشاهده کردم :

تجرید«نیاز به تجرید امری بدیهی/خودبسنده  است. فعالیت فکری/عقلی[2] ماهیتاً شامل درگیر شدن با آشوبی از مشاهدات از طریق نوعی نظم [است]که [این نظم] به خودی خود مصنوع فرایندهای ذهنی[3] است. در این فعالیت، باید یک استراتژی گزینشی مورد استفاده قرار گیرد. مشاهدات نامربوط باید حذف شود، مشاهداتی که گرایش به رد کردن، محدود نمودن، یا پیچیده کردن تصویر ذهنی مطلوب/خواستنی[4] [پژوهشگر] دارد. ... این منظر بر این اشاره دارد که ممکن است نظم‏ های ذهنی بسیاری وجود داشته باشد که بتواند مجموعه خاصی از ‘فکت‏ ها’ را در دامنۀ قابل تحملی از ‘خطاها’ ‘تبیین’ کند[5]. اینکه کدام نظم خاص انتخاب شود وابسته به مؤلفه‏ های بسیاری است، [مؤلفه ‏هایی] شامل سلائق تحلیل‏گر[6]، عادات فکری[7] و مدهای زمان[8] و گسترۀ تجانس[9] با واقعیتی که مورد مشاهده قرار می‏گیرد (تجانسی که متضمن قدرت پیش‏بینی کنندگی، به عنوان مهم ترین بخش آن، است). [در اینجا] ما رابطۀ علّی ‘اسرارآمیز[10]’ میان تغییرات در این مؤلفه ‏ها و سوئیچینگ [میان انواع] نظم ‏های ذهنی (پارادیم ‏ها)[11] را وا می ‏نهیم [و به ادامه بحث می‏ پردازیم] (Brennan & Buchanan 1981, p 155).«[12]


[1] abstraction

[2] intellectual

[3] Artifact of the mental process

[4] the sought-for mental picture

[5] This perspective suggests that there may well be many possible mental orders or constructs that can ‘explain’ a particular set of ‘facts’ within the tolerated range of ‘error.’

[6] tastes of the analys

[7] intellectual habits

[8] fashions of the times

[9] congruence

[10] ‘mysterious’

[11] switching of mental orders (paradigms)

[12] جالب آنجاست که این گزارش نه از جانب متخصصین حوزه‏ های روش ‏شناسی یا فلسفی اقتصاد یا فلسفه علم، بلکه از دو اقتصاددان ارائه می‏ شود. به کلماتی که از جانب ایشان در ویرگول معکوس قرار گرفته دقت شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۳۴
محمدجواد رضائی

خلاصه: دمیدن در صور فعالیت احزاب، در نهایت نتیجه‏ ای جز از بین رفتن افکار واقعی مردم، نادیده انگاشته شدن نظرات همه مردم و نظام مند شدن فعالیت‏های رانت جویانه در این مملکت نخواهد داشت.

توضیح: با تقویت چنین رویکردهایی (1) برخی که جایگاهی در میان مردم ندارند، از جایگاهی برخوردار شده،

(2) برخی که به واقع نمایندگی مردم را ندارند، ردای نمایندگی را بر تن می‏کنند،

(3) تعداد بده بستان های پس پرده در قانون گذاری ها بیشتر شده،

(4) افکار نسل های بعد به شکل نادرستی در چارچوبهای بی معنا و بی هویت شکل می گیرد،

(5) افکار نو، دقیق، مورد نیاز و منصفانه در نطفه خفه می شوند،

از همه مهمتر (6) این «ثروت» و «برخورداری از موقعیت های اقتصادی و مالی» است که تعیین کننده بسیاری از روابط میان بازیکنان خرد و کلان اقتصادی و سیاسی خواهد شد و نه مطلوب های دینی و نه حتی نظر مردم. به عنوان حسن ختام می‏ توان به این عبارات خلاصه‏ وار بوکانون دقت کرد:

جمع بندی: تشدید اقبال به چنین فضاهایی موجب مشاهدۀ دو پدیده نامبارک خواهد بود:

  • در مردم: تشدید فعالیت سمپات ها و هواداران چشم و گوش بسته ی حزبی به منظور جذب رأی برای حزب خود آن هم به هم قیمتی، خرید و فروش نظام مند و البته محتملاً غیرعلنی آراء و ...

حزب سالاری و مردم

  • در کارگزاران: بده بستانهای ناکارا و برخلاف اطلاع و رضایت مردم در نهادهای تصمیم گیر همچون مجلس، تشدید پیگیری منافع شخصی تصمیم گیران، نمایندگان و حامیان ایشان، مهم شدن برخی امور فرعی و نیز کم اهمیت شدن برخی امور مهم در سیاستگذاری ها و تصمیم گیری های قانونی، اقتصادی و ...

حزب سالاری و کارگزاران

نتیجه گیری: کمی آرامتر باید قدم برداشت؛ دقت ورزی به «نتایج» و «مبانی» تصمیم‏ گیری ها و اسیر «مشهورات زمانه» نشدن حداقل انتظاری است که از فعالان سیاسی، نمایندگان مجلس و مدافعان حقوق ملت داریم.  نباشد که مصداق «هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» باشند و باشیم؟


پ. ن. : البته همه این موارد به معنای عدم وجود برخی ویژگی‏ های «در نگاه اول مطلوب» در لابی گری یا نظام تصمیم گیری حزبی یا رقابت های حزبی در انتخابات نیست.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۳ ، ۱۵:۰۴
محمدجواد رضائی

محتملاً وقتی که یک محقق در حوزه اقتصاد [و همچنین در سایر حوزه‏های علوم اجتماعی] از نظریات متداول اقتصادی [یا سایر نظریات در علوم اجتماعی] در تحلیل‏های خود بهره می‏گیرد، این فرض را با خود دارد که مجموعه مطالعات حوزه تخصصی‏اش چیزهایی از جنس علم بوده و به بیان برخی کتب آموزشی اقتصاد، مطالبی از جنس خوبی، بدی،بایستگی و اخلاقی نیستند.

برای تحلیل این ایده، دو حالت را در نظر خواهیم گرفت و در هر دو به بررسی آن خواهیم پرداخت؛

1. علم، خالی از ارزش‏ها، باورهای فردی، اخلاقیات، کشش‏ های دلبخواهانه و تعلقات انسان‏هاست. در این حالت، علمی بودن معنایی جهانشمول می‏گیرد؛ نظریه پردازان اقتصادی، افرادی نیستند که براساس تمایلات فردی خودشان عمل کرده و صرفاً از میزان و جهت روابط میان متغییرهای اقتصادی و رفتاری بحث به میان می‏آورند؛ اینجا بحث از واقعیات و گزاره‏های ناظر به واقع* از این منظر اقتصاد، اقتصاد است؛  اسلامی، مسیحی و ملحدانه ندارد. حال اگر این تفسیر از علمی بودن را بپذیریم و قائل به علمی بودن به معنای بهره‏گیری از روش تجربی و نیز خالی بودن روش تجربی از هرگونه گرایش‏های ارزشی باشیم، آیا مجموعۀ مطالعات اقتصادی نیز از چنین ویژگی‏هایی برخوردارند؟ به دیگر بیان آیا نظریات اقتصادی و پژوهش‏هایی که توسط اقتصاددانان صورت می‏گیرد، خالی از ارزش بوده و دلالتی بر هیچ مؤلفۀ ارزشی، اخلاقی یا تعلقات نظریه پردازان و پژوهشگران ندارد؟ در پاسخ به این سؤال می‏توان به مجموعه مطالعات اقتصاددانان رجوع نمود. علیرغم فرض «خالی از ارزش بودن روش مورد استفاده توسط اقتصاددانان»، باز برخی نظریات و تحلیل‏های اقتصادی گرانبار از ارزش‏ها و تعلقات افراد است. به بیانی ساده‏تر و تسامحی می‏توان لااقل برخی تحلیل‏های موجود در علم اقتصاد را ایدئولوژیک تلقی نمود. گرچه توضیحات بیشتر از اینجا قابل پیگیری است، اما به طور ساده و خلاصه باید اعلام داشت که آنچه در بسیاری از مطالعات علم اقتصاد قابل دریافت است، از منظر اخلاقی** در چارچوب نظریه یا نظریات خاص اخلاقی قرار می گیرد. مجموعه مطالعات متداول اقتصادی در تحلیل خود، شیوه دیدن مسائل و توصیههای سیاستی خویش از همین چارچوب‏هایی بهره می‏برد. در کنار اهمیت چنین مواردی، باید به شاخص‏سازی ها براساس یا سازگار با چارچوب پیش‎‏گفته در علم اقتصاد نیز توجه داشت. به طور مثال اگر مبنایی چون پیامدگرایی یا توجه به نتایج برای اقتصاددانان مهم شد، دیگر بحث از فرایندها نشده و شاخص‏سازی بر آن اساس نیز منتفی خواهد شد.  علاوه بر اینها، باید دقت داشت که نهادسازی براساس چنین علمی و آموزش چنین علم اقتصادی، موجب پیدایش رفتارهای انسانیِ ملائم با آن علم می‏شود؛افزایش ویژگی‏هایی چون پیگیری نفع شخصی در فرایند تحصیل در علم اقتصاد بیانگر همین امر است. بنابراین و به طور خلاصه دریافتیم که اگر هم فرض اولیۀ این بخش از صحت برخوردار باشد، باز نمی‏توان به خالی از ارزش بودن مجموعه مطالعات اقتصادی حکم نمود.

نظریه پرداز اقتصادی به مثابه ماشین منطق

2. علم، سرشار یا متأثر از ارزش‏ها، باورهای فردی، اخلاقیات، کشش‏های دلبخواهانه و تعلقات انسان‏هاست. گرچه خود این فرض، نیازمند توضیحات فراوانی است***، اما پرواضح است که نه تنها نمی‏توان از امکان آزاد اندیشی [به همان معنایی که در اذهان ماست] دفاع نمود بلکه هم از اقتصاد اسلامی می‏توان سخن به میان آورد و هم از دین بودن علم اقتصاد.

 

نتیجه آنکه نباید نظریات اقتصادی را همچون دستگاهی منضبط، دقیق، صلب و منطقی گونه تلقی نمود که با دریافت برخی مشاهدات، گزاره‏های حقی را به نظریه پردازان ارائه داده، آن هم به گونه ای که هر اقتصاددانی با انجام آن مشاهدات همان حقایق را در می یابد.


*. Fact

**. منظور از اخلاقی در اینجا سلوک اخلاقی یا رفتار مبتنی بر اخلاق خوب نیست. عمل اخلاقی به معنای عمل روا، حق، درست، بایسته، خوب،  کارا و ... است. از این منظر حالت‏هایی چون تعادل و کارایی موقعیت‏هایی اخلاقاً درست، روا، کارا، خوب و بایسته تلقی شده و غالب تحلیل‏ها در این سامانه تعریف می‏شود. فلسفه اخلاق به ملاک‏های اخلاقی بودن یک عمل پرداخته که در دل خود ملاک عمل عادلانه را دارد.

***. فقط به عنوان یک نمونه کافیست یک نظریه پرداز نوآور در علم اقتصاد را فرض کنید که با دو یا سه فرضیه یا نظریه در مقابل خود مواجه بوده که تقریباً ملاکی منطقی برای ارجحیت یکی بر دیگری ندارد. در این حالت وی چه می‏کند؟ آیا تمسک به ملاک‏هایی چون زیبایی یک نظریه، سادگی آن، امکان پذیری تبیین ریاضی آن، سادگی تبیین ریاضی آن، وجود نوعی تقارن در آن یا دلالت‏های آن برای انتخاب از میان چند تبیین، خود نشاندهندۀ پربار از ارزش بودن نظریات اقتصاد نیست؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۳ ، ۲۱:۵۲
محمدجواد رضائی

به طور خلاصه، یکی از مشکلات موجود در اقتصاد ایران که هر دولتی با آن دست به گریبان بوده، هست و خواهد بود، اطلاعات و شفافیت آن به تفصیل برای تصمیم‌گیران و حتی به اجمال برای مردم است. اولین گام در این مسیر، شفاف سازی انواع مبادلات پولی در کشور است. این مسأله چیزی فراتر از مقابله با پولشوئی است؛ درک میزان مبادلات اشخاص حقیقی و حقوقی گام نخست در بهره‌مندی از نظام مالیاتی کارا و منصفانه است. خواهی نخواهی باید تصمیمی مبنی بر بهره‌گیری از اطلاعات مربوط به حساب‌های بانکی در این کشور اتخاذ شود.مشکل اقتصاد ایران

دولت جدید با توجه به اقبالی که طبیعتاً و بالنسبه برایش وجود دارد، باید همانند منطق موجود در فراخوان سراسری مربوط به اعلام نیاز به دریافت یارانه و حداقل تأکید معاون وزیر اقتصاد بر چنین رویکردی (اعطای اجازه توسط افراد نیازمند برای بررسی حساب‌های بانکی به دولت) می‌بایست به این مسیر ادامه می‌داد. عدم پیگیری این رویداد، به نوعی، تأکید می‌کنم از روی تسامح و به نوعی،  یارانه دادن اقتصاد به سیاست یا سیاست‌بازی است.

چرا باید به اشتباه، گام برداشتن در راستای شفافیت اطلاعات و بهینه‌سازی و منصفانه سازی نظام مالیاتی و تأمین اجتماعی را با مفاهیمی کلی چون دخالت در حوزه‌های خصوصی مردم یکسان پنداشت. چرا باید تا ابد درجا زد.

تا وقتی بسته کاملی متشکل از

(۱) نظام اطلاعاتی جامع اشخاص حقیقی و حقوقی در حوزۀ نظام مالیاتی، بانکداری و تأمین مالی، تأمین اجتماعی، نظام درمانی، گمرک و ...،

(۲) ممانعت یا تخفیف مشکل «پیگیری منافع شخصی، حزبی و ... در انواع قانون‌گذاری‌ها، حمایت‌ها، تخصیص‌های بودجه و ...»،

(3) قاعده محوری در بسیاری از عرصه‌های اقتصادی تا جایی که ممکن است،

(۴) تقویت مؤلفه‌های فرهنگی و رفتاری چون توجه به بهره‌وری و خود را طلبکار دولت ندانستن،

... و از همه مهم ‌تر

(n) اسیر مشهورات زمانه نشدن*

در اذهان و اعمال  برنامه‌ریزان، سیاستگذارن، سیاستمدارن و بدنه کارشناسی این مملکت شکل نگیرد، دور خود چرخیدن و در برخی زمینه‌ها به قهقرا رفتن نتیجه محتومی خواهد بود؛ متناقض نما بودن صحبت‌ها، نظرات ، اعمال و انتخاب‌ها با این کشور سرشته خواهد شد.

به امید درکی درست و عملی قاطع


 *. همچون کارکردی که برای بانک‌ها در حال حاضر تبلیغ شده و بر همان اساس به چنبره زدن به اقتصاد دامن زده می‌شود. مشهوراتی همچون اینکه اتاق‌های بازرگانی تریبون بخش خصوصی کشورند و یا اینکه مجامع حرفه‌ای همچون نظام پزشکی یا کانون وکلا بهترین تصمیم‌گیر راجع به حوزه کاری خود هستند. مشهوراتی چون لزوم توجه به اقلیت‌های قومی و مذهبی که هر از گاهی دستاویز برخی افراد شده و موجبات تغییر در انواع تخصیص‌ها در دولت می‌شوند. مشهوراتی چون اینکه بگویند «علم اقتصاد اینطور حکم می‌کند که ...». مشهوراتی که با نگاه دقیق، بنیان‌هایی جز نفع طلبی ناپسند و تمایل به ایستایی در بدترین نقطه پایدار نظام اقتصادی ندارند. مشهوراتی که در بهترین حالت هم محصول ساده‌انگاری و سطحی نگری است. در این زمینه باید گفت پیش و بیش از آنکه به بیان برخی در اقتصاد ایران دچار نفرین منابع یا پدیده‌های مشابه هستیم، در بدترین موقعیت تعادل در میان انواع موقعیت‌های پایدار موجود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۴۳
محمدجواد رضائی

یک سؤال: نوعدوستی، انصاف و توجه به رفتار اخلاقی چه جایگاهی در مجموعه تفکرات دولت‏مردان دارد؟ آیا مشاهده همزمان دو رویکرد زیر از یک «دولتِ با تدبیر» قابل جمع کردن است؟ [مطالب نقل به مضمون است]

1. نظر مشاور ارشد وزیر مسکن – آقای عبده تبریزی، در یک میزگرد در شبکه خبر راجع به یارانه حامل‏های انرژی و افزایش قیمت آن‏ها و نیز قیمت  آب و ...- مبنی بر اینکه ما در فرهنگ خودمون مطالب موکدی راجع به عدم اسراف و الگوی صحیح مصرف داریم، علما و بزرگان کنونی هم بر این مطلب تاکید کردند، اما میبینیم که این مطالب مورد توجه قرار نمی‏گیره و عملا گزیری از اصلاح قیمتها برای تغییر الگوی مصرف نداریم (توجه بر ابزارهای قیمتی و صحه گذاشتن بر وجود رفتار مصرفی در مردم جامعه بدون توجه به آینده نگری و اخلاق محوری و ...).

2. نظر مشاور اقتصادی رئیس جمهور - آقای نیلی، تصور می‏کنم در برنامه پایش- مبنی بر اینکه بالاخره خیلی از صفات اخلاقی و رفتارهای نوعدوستانه در مردم کشور وجود داره و فرهنگ ایرانی و اسلامی ما تأکید بر اونها دارند؛ چرا از این ظرفیت برای انصراف از یارانه استفاده نکنیم. بالاخره این روحیات و مشخصات فرهنگی باید خودش رو جایی نشون بده.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۲۶
محمدجواد رضائی

به بهانه «گذری بر متن علمی اقتصاد»

پرسش ‏هایی که به نظر می رسد باید در هر گونه نگاه انتقادی به وضعیت آموزش علم اقتصاد و نیز اقتصادی اسلامی در ایران، باید مورد لحاظ باشد:

آموزش علم و نوعی دیگر دیدن

1. وقتی بحث از مسئله یا بحران می‏شود، لاجرم فرد دغدغه ‏مندِ این بحث وضعی مطلوب را در ذهن خود تجسم کرده است. سؤال مهم در این حوزه  نیز آن خواهد بود که  «وضع مطلوب آموزش اقتصاد در ایران چیست؟»؛ 'پیش بینی' 'خوب' در مطالعات اقتصادی کشور، تولید نظریه پرداز در علم اقتصاد، ارائه نظریات معطوف به مشکلات اقتصادی جامعه، بهره‏گیری از مدل‏های متکی به 'قدرت تبیینی' بالا یا ....

2. آیا عدم انطباق دانسته های اقتصادی با 'واقعیات' اقتصادی، یک مشکل در آموزش علم اقتصاد در کشور است؟ آیا ظهور اقتصاددانانی چون مارکس متأثر از این عدم انطباق نبود؟

3. چرا این موضوع که «اقتصادخوانده ‏ها و کارشناسان اقتصادی باید به مفروضات و محدودیت ‏های مطالعات خود را به صراحت اعلام نمایند.» مورد توجه ارزیابان و محققان حوزه آموزش اقتصاد در ایران نیست؟ چرا در فرایند آموزش علم اقتصاد و نیز ارزیابی آن، اشاره به مبانی اخلاقی نظریات و ابزارهای اقتصادی نمی‏ شود؟

4.   چرا دقیق‏تر تأمل نمی‏کنیم که «نوعی دیگر دیدن و اندیشیدن» هم از عوامل مؤثر در تولید نظریه پرداز در فضای اقتصاد کشور است؟

5. 'سازگاری' رفتاری، فرهنگی، نهادی و ایدئولوژیک افراد یک جامعه با نظریات اقتصادی، چه تأثیری در مقبولیت آن دارد؟

و از همه مهم‏تر 6. منظور از «کارایی»، «مفید بودن» یا «خوب» بودن نظریات اقتصادی چیست؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۱۷
محمدجواد رضائی

اولین همایش اخلاق و اقتصاد اسلامی، دیروز، 28 آذر  در قم برگزار شد. این همایش به همت انجمن اقتصاد اسلامی حوزه علمیه و همکاری برخس موسسات حوزوی و دانشگاهی ترتیب یافته بود.

گرچه کلیت مباحث ارائه شده در این همایش در قالب چکیده مقالات مطروحه قابل پیگیری است اما مطالب ارائه شده توسط دو سخنران مدعو این همایش برایم جالب بود. سخنران اول، حضرت آیت الله محسن اراکی (رئیس مجمع تقریب مذاهب اسلامی) بود که در ابتدای همایش مطالبی راجع به نوع ارتباط اخلاق با اقتصاد اسلامی بیان کردند. خلاصه‏ای از سخنرانی ایشان در اینجا قابل مشاهده است. از آنجایی که هر کس از ظن خود یار صحبت‏ها می‏شود، دو نکته‏ای که از ایشان در خاطرم مانده، «لزوم صرف خمس برای امور حکومتی و دولتی» (که در مقاله ارائه شده مشترک بنده در دانشگاه مفید در اسفند ماه سال 1389 نیز به این مسأله اشاره شده بود)  و «بیان مولفه‏هایی اخلاقی در اقتصاد اسلامی که تعارضات موجود در تصور رایج از ارتباط اخلاق و اقتصاد را بی معنا می‏کند»  بود. پس از سخنرانی ایشان  و قبل از ظهر، چهار مقاله ارائه گردید که مقاله مشترک حجه الاسلام دکتر عربی، بنده و آقای موحدی در نوبت دوم و توسط بنده ارائه شد(بماند که این ارائه، از نظر خودم خوب نبود!).آیت الله اراکی در همایش اخلاق و اقتصاد اسلامی در نوبت عصر ابتدا سخنرانی آیت الله حائری شیرازی برنامه‏ریزی شده بود. بنده پیش از این تصور دیگری راجع به ایشون داشتم، اما با شنیدن صحیت‏های ایشون واقعاً نظرم راجع به ایشون عوض شد[البته علیرغم انتقاداتی که به برخی از مطالبشون دارم]. شیوه تبیین مطالب و موضوعاتی که راجع به اون صحبت می‏کردند بسیار برایم جالب بود و اصلاً انتظار نداشتم که اینطور دقیق و جالب اون هم در حیطه اقتصاد اسلامی صحبت بشه. اما چند نکته جالب از ایشون که الان در خاطرم هست رو اینجا ذکر میکنم:

1) توجه به مبانی انسان‏شناسی در علوم اجتماعی، 2) اینکه در علوم انسانی (و اجتماعی) هر حرف و نظریه‏ای یک قائل و متکی داشته و تقریباً هیچ نظریه‏ای مورد قبول همه عالمان علوم اجتماعی نیست، 3) مال نبودن پول و عدم توجه برخی فقها به اینکه اعتبار پشوانه پول است (اهمیت آن در تفسیر «و لکم رئوس اموالکم» آشکار است.)، 4) مشکل‏دار بودن شیوه عمل در قراردادهای بانکی کنونی و وجود شبهه ربا در آن‏ها و  5) لزوم وجود ارتباط بین پول و بخش حقیقی.

و البته تصور می‏کنم که به خاطر بیان این مطالب جالب و البته به یک معنا تلخ بود که این سخنرانی بازتاب چندانی در رسانه‏ها نداشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۱:۵۱
محمدجواد رضائی

امروز خلاصه‏واره‏ای از کتاب «هویت‏های دولتی و همگن‏سازی مردم: state identities and the homogenisation of peoples » به دستم رسید که مطالعه آن برایم جالب بود. این خلاصه واره از مجموعه «یک کتاب در یک مقاله» بود که توسط مرکز ملی مطالعات جهانی شدن تدوین و در سال 1386 منتشر شده است. کتاب تلخیص و ترجمه شده فوق، توسط انتشارات دانشگاه کمبریج در سال 2002 چاپ شده است.

کتاب هیثر رائه

پر بی‏راه نخواهد بود که عبارات مورد بحث در اینجا همچون مدرن یا انگیزه‏های اقتصادی یا ... نیاز به تنقیح داشته و باید از نسبت دادن بار معنایی صرفاً مثبت، صرفاً منفی یا ... به آن‏ها پرهیز کرد؛ و اما چند نکته جالب آن برای اقتصادخوان‏ها:

یکی از اهداف مولف تبیین چرایی مشاهده برخی بدرفتاری‏های سیستماتیک در دنیای مدرن است. خانم رائه (نویسنده کتاب) در پی آن است که بر فرایند دولت-ملت سازی تمرکز کرده و بر قانونی شدن تبعیض، کشتار جمعی و خشونت در راستای ایجاد یک ملت جدید و در برخی موارد با تکیه بر 'اخلاق' اشاره دارد.

یکی از نکات مورد تاکید مولف آن است که گرچه در موارد اخیرِ تاریخی از کشتارهای جمعی و پاکسازی قومی، برخی دانشگاهیان بر عنصر ملی‏گرایی تاکید می‏کنند اما به نظر این دلیل مناسبی نیست؛ چرا که همانندسازی اجباری و قتل عام‏ها در زمان‏هایی روی داده اند که عصر ملی گرایی هنوز شکل نگرفته بود. نظریات رایج در تبیین این مسأله، همچون رویکردهای ماتریالیستی یا نهادگرایانه، صرفاً به منافع اقتصادی و انگیزه‏های فردی اقتصادی توجه داشته و از پرداخت به خلق هویت تهی هستند.از این نظر شکل‏گیری دولت‏ها یک بعد فرهنگی بسیار مهم دارد.

مولف در فصولی از کتاب در پی این سوال است که چرا در برخی وقایع تاریخی، حکومت‏ها در پی ایجاد نوعی یکسان‏سازی و طرد برخی گروه‏ها بوده‏اند؟ در بخش چهارم کتاب، اخراج ارمنی‏ها از ترکیه، تلاش برای تقویت مشروعیت شکننده ترکیه تلقی شده و حاصل اثرگذاری اصل ملی‏گرایی (به عنوان مهمترین عامل مشورعیت بخشی سیاسی در اروپا) در آنجا بوده است. در بخش پنجم کتاب نیز با تاکید بر پاکسازی قومی در یوگسلاوی، نویسنده اعلام می‏دارد که نخبگان با مستمسک قرار دادن مفهوم ملی گرایی به عنوان یک ایدئولوژی، توانستند گروه‏های مشابه خود از نظر هویتی را اقناع گرده و همگن سازی و قتل عام را مشروع و قانونی جلوه دهند. از منظر هیثر رائه، نخبگان موثر در فرایند دولت سازی با استعانت از برخی اقدامات غیرقابل دفاع، تلاش میی‏کنند هویت‏های گروهی یا داخلی مطلوب یا یکدست خود را تولید کنند؛ هویت‏هایی که اقتدار آن‏ها را قانونی جلوه دهد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۲ ، ۲۳:۰۹
محمدجواد رضائی

نظر به فوت رونالد کوز، مهلت شرکت در بخش نظرسنجی  پیشین خود به خود به اتمام رسید! سؤال این بود که  «از نظر شما تأثیرگذاری و نوآوری کدامیک از اقتصاددانان[در قید حیات] زیر در علم اقتصاد بیش از دیگران بوده است؟»

با تشکر از دوستانی که پاسخ دادند، نتایج تقریبی به ترتیب به شرح ذیل اعلام می‏شود:

کنث ارو 36 درصد،

رونالد کوز 28 درصد،

آمارتیا سن 20 درصد،

جوزف استیگلیتز 9 درصد و

 رابرت لوکاس 5 درصد.

تعداد کل شرکت کنندگان: حدوداً 30 نفر؛ شروع نظر سنجی: 7 تیرماه 1392

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۲ ، ۱۴:۳۷
محمدجواد رضائی

منبع: سایت  http://www.minnpost.com

 “The Sveriges Riksbank Prize in Economic Sciences in Memory of Alfred Nobel 2013 was awarded jointly to Eugene F. Fama, Lars Peter Hansen and Robert J. Shiller ‘for their empirical analysis of asset prices.’”

Fama posited what has come to be called the efficient markets hypothesis.  According to Fama: “An efficient market is a market that is efficient in processing information. The prices of securities at any time are based on correct evaluation of all information available at that time. In an efficient capital market, prices fully reflect available information.” Financial markets work well.

Shiller is the leading developer the field known as behavioral finance. As he told the Washington Post: “When I look around I see a lot of foolishness, and I can’t believe it’s not important economically.” In particular, Shiller argues that financial markets don’t work well and are prone to bubbles such as the stock market boom and bust of the late 1990s and the housing market of the 2000s.  (Shiller, along with Karl Case of Wellseley College, developed the home price indices that bear his name.)

Hansen, who earned his Ph.D at the University of Minnesota, created statistical techniques that allowed economists to test the Efficient Markets Hypothesis against the data. The method, called Generalized Method of Moments Estimation, quickly became a standard tool in the financial economist’s toolbox.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۲ ، ۱۴:۰۱
محمدجواد رضائی

چکیده و لینک دریافت مقاله‌ای پژوهشی با عنوان « روش علمی نیوتن در علم الابصار» نوشته دکتر سعید زیباکلام  که در مجله پژوهش‌های فلسفی-کلامی منتشر شده، تقدیم می‌شود. مطالعه آن را به علاقمندان به فلسفه علم و نظریه سازی توصیه می‌کنم.

                                                                                                                   

چکیده: عموما تصور می شود که نیوتن از بدو کاوش های طبیعت شناسانه اش دارای روشی بوده که همواره از آن آگاهانه پیروی می کرده است و دو کتاب بسیار تاثیرگذارش، اصول ریاضی فلسفه طبیعی و علم الابصار، مولود پیروی از آن روش است. اما اینشتاین هشدار می دهد که اگر می خواهید چیزی از فیزیکدانان درباره روش هایی که به کار گرفته اند بدانید "به حرف های آنها گوش ندهید، و توجه خود را معطوف به اعمال آنها کنید".

با توجه به هشدار تامل انگیز اینشتاین، در این مقاله کوشیده ام تا اولا آنچه نیوتن در طبع های مختلف علم الابصار درباره روش علمی و قواعد روش شناختی اش اظهار کرده مورد بازیابی و شناسایی قرار دهم. ثانیا، تلاش شده تا آنچه را نیوتن در عمل انجام داده شناسایی و ارایه کنم. در جریان این بازشناسایی ها، آشکار می شود که میان آنچه نیوتن درباره روش کار و کاوش گفته و آنچه در عمل انجام داده تغایر و تعارضات آشکاری وجود دارد. همچنین، این کاوش آشکار می کند که ابدا چنین نبوده که از ابتدا نیوتن به یک مجموعه خاصی از قواعد روش شناختی آگاهی داشته و از آنها آگاهانه پیروی کرده است. نیوتن تنها پس از مواجهه با سیل خروشانی از انتقاداتی که متوجه طبع اول اصول ریاضی شد به قواعد روش شناختی روی آورد.

در طبعهای مختلف کتاب علم الابصار در سال 1704، 1706، 1717، نیوتن به تدریج به طرح قواعد و اصول روش شناختی و مابعدالطبیعی ای می پردازد تا نظریات طبیعت شناسانه اش مقبول و موجه شود.

بارگیری متن کامل

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۱:۴۳
محمدجواد رضائی