محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

سایت شخصی محمدجواد رضائی

۶۵ مطلب با موضوع «اقتصاد، فلسفه و سیاست» ثبت شده است

" ... Disposition to admire, and almost to worship, the rich and the powerful, and to despise, or, at least, to neglect persons of poor and mean condition ... is ... the great and most universal cause of the corruption of our moral sentiments." (Smith, 1759, Thee Theory of Moral Sentiments, Part I, Section III, Chapter III; see here)

«خواست افراد به تحسین و تاحدی تمایلشان به پرستیدن صاحبان زر و زور وتمایلشان نسبت به خوارشمردن یا لااقل نادیده انگاشتن افراد فقیر و متوسط‏ الحال ... بزرگترین و جهانشمول‏ترین علت فساد/تباهی احساسات اخلاقی ماست.»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۰۴
محمدجواد رضائی

یک آیه: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم، ... مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طَیِّبَةً  وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُون [هر کس کار شایسته ‏اى انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده می داریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام می ‏دادند، خواهیم داد؛ سوره مبارکه نحل، آیه 97]

1. آیا باورها و ارزش‏های درونی افراد از جمله عوامل تأثیرگذار بر حیات اند؟ آیا یکی از مؤلفه های مهم حیات بشر، مجموعۀ باورها،  ارزش‏ ها و تعلقات وی نیست؟

2. آیا یکی از مهم ترین اختلافات در مجموعه باورها و ارزش‏ های افراد، به تلقی شان از کار درست، کار روا، عمل عادلانه و انتخاب صحیح برنمی گردد؟ آیا چنین اختلافی از زمان منقطع شدن نظام مند بشر مدرن از وحی رو به 'کاهش' گذاشته است*؟

3. چگونه ایمان به خداوند می‏ تواند بر مجموعه باورها، ارزش‏ها و تمایلات افراد اثر گذارده و بالتّبَع بر تلقی شان از کار درست، کار روا، عمل عادلانه و انتخاب صحیح نفوذ کند؟

یک حدیث: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «أَبَى اللَّهُ لِصَاحِبِ الْبِدْعَةِ بِالتَّوْبَةِ» قِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ کَیْفَ ذلِکَ‏؟ قَالَ: «إِنَّهُ قَدْ أُشْرِبَ قَلْبُهُ حُبَّهَا [رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند اِبا دارد از اینکه توبۀ بدعت گذار را بپذیرد. عرض شد: ای رسول خدا، چرا چنین است؟ فرمود: زیرا دلش از مِهر آن سرشار شده و رنگ گرفته است؛ اصول کافی، ترجمۀ استادولی، دارالثقلین ج. 1، ص. 138-137]

1. آیا وضع یک ایده از جانب پیشنهاد دهندۀ آن، ولو بدعت باشد، موجب تعلق خاطر وی به آن ایده می شود؟

2.  آیا این باورها، ارزش‏ ها و تعلقات هستند که متأثر از خلق ایده هایند و یا اینکه خلق ایده ها متأثر از باورها، ارزش ها و تعلقات فرد است؟ یا اینکه هر دوی اینها ممکن است؟

3. چه کنیم که آنچه «در نظر داریم، برای دیگران مطرح می‏ کنیم یا آن را تبلیغ می‏کنیم» به گونه ای باشد که مهر و علقۀ خوب بدان تعلق گیرد؟ جز این است که جز از او حرف نزنیم و خود همواره سکوت کنیم؟


*. البته باید در معنای «کاهش» نیز در اینجا کنکاشی صورت گیرد. به واقع کاهش یا افزایش اختلاف را چگونه می‏ توان دریافت؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۹:۴۰
محمدجواد رضائی

مقاله ای راجع به اثرات اقتصادی نوع نظام مردم سالار

Hinnerich, B. T., & Pettersson‐Lidbom, P. (2014). Democracy, Redistribution, and Political Participation: Evidence From Sweden 1919–1938Econometrica,82(3), 961-993.

بخش انتهایی (نتیجه گیری) مقاله

We compare how two political regimes—direct versus representative democracy— redistribute income toward the poor segments of society after the introduction of universal suffrage in Swedish local governments. For this purpose, we exploit a population threshold, which partly determined a local government’s choice of democracy. Our regression-discontinuity design generates credible causal estimates under very weak identification assumptions. The results indicate that direct democracies spend 40–60 percent less on public welfare than representative democracies. We also find that citizens are much better organized collectively in representative democracies after democratization, and that unemployed workers tend to get more welfare support in those democracies than the permanently poor. These results are consistent with Acemoglu and Robinson’s (2006, 2008) framework of democratization, which stressed how political regimes shape the ability of different groups in society to solve collective-action problems.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۶
محمدجواد رضائی

مقاله ای راجع به انسان اقتصادی و اخلاقی بودن با رویکرد نظریه بازی‏ های تطوری/تکاملی که با همکاری ویبول - که در زمینه نظریه بازی های تطوری/تکاملی آثار فراوانی دارد - در اینجا معرفی شده است. برای بارگیری متن کامل مقاله بر عنوان آن کلیک کنید. بخش‏ انتهایی مقاله در ادامه آورده شده است.

Alger, I., & Weibull, J. W. (2013). Homo moralis—preference evolution under incomplete information and assortative matchingEconometrica81(6), 2269-2302.

بخش انتهایی (نتیجه گیری) مقاله

We have here tried to contribute to the understanding of ultimate causes for human motivation by proposing a theoretical model of the evolution of preferences when these preferences remain private information and when the matching process is random but may involve correlation between types in the matches. Our approach delivers new testable predictions. Although we permit all continuous preferences over strategy pairs, we find that a particular one-dimensional parametric family, the preferences of homo moralis, stands out in the analysis. A homo moralis acts as if he or she had a sense of morality: she maximizes a weighted sum of her own payoff, given her expectation of the other’s action, and of the payoff she would obtain if the other party were also to take the same action.We show that a certain member of this family, homo hamiltonensis, is particularly viable from an evolutionary perspective. The weight that homo hamiltonensis attaches to the moral goal is the index of assortativity in the matching process. Our theory further predicts that if one and the same individual is engaged in multiple pairwise interactions of the sort analyzed here, perhaps with a different index of assortativity associated with each interaction (say, one interaction taking place within the extended family and another one in a large anonymous market), then this individual will exhibit different degrees of morality in these interactions, adapted to the various indices of assortativity.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۶
محمدجواد رضائی

شاید برایمان خوشایند باشد که در تبیین یک پدیده، سعی کنید دم دستی ترین تبیین یا فرضیه را مبنای باور یا فکر خود قرار دهیم. اگر هم دقت کنیم، شاید بتوان گفت معمولاً همین‏گونه است. اصلی مشابه همین ایده یا قاعده سرانگشتی کاربردی در مجموعه باورها یا معرفت ما نسبت به پدیده‏ ها با عنوان «تیغ اکام (occam's razor)» مطرح شده توسط ویلیام اهل اوکام (William of Ockham) وجود دارد: پاراگراف زیر را با تغییراتی از وبلاگ دکتر سید حسن اسلامی نقل کرده ام که راجع به این اصل یا قاعده است:

«یکی از ایده‌های محوری اکام که از فلاسفه نومینالیست یا نامگرای معروف به شمار می‌رود، تلاش در جهت حذف عوامل غیر ضروری است که به استره اوکام معروف است و امروزه در علوم به آن اصل صرفه‌جویی (The principle of economy) یا اصل امساک (The principle of parsimony) گفته می‌شود. اکام خود این اصل را این گونه بیان می‌کند: « آنچه را که می‌توان با اصول کمتری  بیان کرد، نباید با اصول بیشتری تبیین گردد. (Entities should not be multiplied unnecessarily)» هرچند این اصل به نام اکام شناخته می‌شود، پیشتر از او نیز جان دانس اسکوتوس و موسی بن میمون بیان کرده‌اند و حتی در آثار ارسطو رد پای آن یافت می‌شود. اما وی آن را با شفافیت کاملی بیان کرد و بر آن نتایجی مترتب کرد که حاصلش پایایی نامش بر این اصل گشت.»

بیانی دیگر از تیغ اکام، براساس لغتنامه وبستر به شکل زیر است:

a scientific and philosophic rule that entities should not be multiplied unnecessarily which is interpreted as requiring that the simplest of competing theories be preferred to the more complex or that explanations of unknown phenomena be sought first in terms of known quantities.

حال شاید بتوان سه پرسش مهم در این باره مطرح کرد: 1. آیا در فرایند نظریه پردازی در علم اقتصاد، یا حتی در سایر علوم و حتی فلسفه، چنین قاعده  ای از جانب نظریه پردازان، به شکل صریح یا ضمنی، مورد توجه بوده است؟ 2. به راستی چرا باید چنین قاعده‏ ای درست تلقی شود؟ آیا این اصل قابل خدشه نیست؟ و  3. ملاک سادگی یا اقتصادی بودن یک تبیین در مقابل تبیین/تبیین‏ های دیگر چیست؟ یا به بیانی دقیق‏ تر، ملاک درک سادگی یا اقتصادی بودن یک تبیین در مقابل تبیین/تبیین ‏های دیگر از جانب ما چیست؟


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۹
محمدجواد رضائی

همان طور که پیش از این اشاره شد، یکی از موضوعات تحقیقی بنده به انواع تبیین های تطوری از عدالت/انصاف (Evolutionary Explanations of Justice/Fairness) و ارزیابی انتقادی از این تبیین‏ ها برمی‏ گردد. مهم ترین ابزار برخی اقتصاددانان، ریاضیدانان یا فلاسفه در این رویکرد نظریه بازی ها و نظریه بازی های تطوری/تکاملی (Evolutionary Game Theory) است. هرچند نظریات قائلین به چنین تفسیری از عدالت یا اخلاق، تفاوت‏ هایی با یکدیگر دارد، اما در نماهنگ زیر توضیحی کوتاه از این رویکرد ارائه شده است که می‏ توان تا حد زیادی به انواع این رویکردها نسبت داد. هرچند ارائه کننده این مطالب در کلیپ زیر از نوآوران این تفاسیر نیست اما مجموعه مطالعاتش در همین حوزه است. مقاله زیر توسط وی و برایان اسکرمز تدوین یافته است که برای درک کلیات ایدۀ اسکرمز مناسب به نظر می‏ رسد.

Alexander, Jason M., and Brian Skyrms. 1999. ‘Bargaining with Neighbors: Is Justice Contagious?’, The Journal of Philosophy, 96.11: 588-598.

شاید بتوان مهم‏ترین اثر وی را کتاب زیر دانست که به نظر برخوردار از جامعیت خوبی است. وی هم اکنون استاد مدرسه اقتصاد لندن است.

Alexander, Jason M. 2007. The structural evolution of morality (Cambridge UK, New York: Cambridge University Press)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۰
محمدجواد رضائی

شاید فهرست نمودن برخی استعمالات قلب در قرآن مجید، چارچوب اولیه ای از کارکرد و ماهیت آن به دست آید (ترجمه آیات برگرفته از ترجمه آیت الله مکارم شیرازی است)؛

1. قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿سوره مبارکه بقره، 97

 (آنها مى‏ گویند: «چون فرشته‏اى که وحى را بر تو نازل مى‏کند، جبرئیل است، و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمى‏آوریم!») بگو: «کسى که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است در حالى که کتب آسمانى پیشین را تصدیق مى‏ کند و هدایت و بشارت است براى مؤمنان.

2. وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ آیَةٍ لاَّ یُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوکَ یُجَادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ ﴿سوره مبارکه انعام، 25

پاره‏ اى از آنها به (سخنان) تو، گوش فرامى‏ دهند ولى بر دلهاى آنان پرده‏ ها افکنده ‏ایم تا آن را نفهمند و در گوش آنها، سنگینى قرار داده ‏ایم. و (آنها بقدرى لجوجند که) اگر تمام نشانه‏ هاى حق را ببینند، ایمان نمى‏ آورند تا آنجا که وقتى به سراغ تو مى‏ آیند که با تو پرخاشگرى کنند، کافران مى‏ گویند: «اینها فقط افسانه‏ هاى پیشینیان است!»

3. وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا ﴿سوره مبارکه اسراء، 46

و بر دلهایشان پوشش هایى، تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینى و هنگامى که پروردگارت را در قرآن به یگانگى یاد مى‏کنى، آنها پشت مى‏ کنند و از تو روى بر مى‏ گردانند.

4. وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا ﴿سوره مبارکه کهف، 57

چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکّر داده شده، و از آن روى گرداند، و آنچه را با دستهاى خود پیش فرستاد فراموش کرد؟! ما بر دلهاى اینها پرده‏هایى افکنده‏ ایم تا نفهمند و در گوشهایشان سنگینى قرار داده‏ایم (تا صداى حق را نشنوند)! و از این رو اگر آنها را به سوى هدایت بخوانى، هرگز هدایت نمى‏شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۷
محمدجواد رضائی

«نظام بازار (The Market System)»، عنوان کتاب تدوین شده چارلز لیندبلوم است که ترجمه آن توسط محمد مالجو صورت گرفته و نشر نی به انتشار آن پرداخته است. به طور خلاصه، این کتاب در پی ارائه موضعی به ظاهر بی طرفانه راجع به بازار و دولت است؛ از طرفی تأکید وی‍ژه ای بر مشخصات بازار (کامیابی ها و ناکامی های آن) داشته و به فراخور از ویژگی های دولت نیز یاد میکند. نکته قابل توجه این کتاب، فهرست نمودن تقریباً جامعی از مشخصات پیش‏‏ گفته است. یکی از ایده‌های اصلی مورد نظر در کتاب که به نظر می‌رسد مولف همواره آن را مدنظر دارد، تأکید بر مؤلفۀ «هماهنگی» در افعال بشری است. نظام بازار به شیوه قابل مشاهده در جوامع معاصر، تبدیل به نظامی برای هماهنگ کردن مجموعه فعالیت های بشر شده است؛ البته نظام های دیگری نیز برای به وجود آوردن این هماهنگی وجود داشته و دارد، همچون دولت یا شیوه سازمان یابی  فعالیت ها در خانواده. در کل، مولف بر این قصد است که نشان دهد به هر حال می توان مهم ترین نظام ایجاد کننده هماهنگی را، که البته ویژگی‌های قابل دفاعی از نگاه وی دارد، نظام بازار دانست. البته نقش دولت و سایر هماهنگ‌کننده های اجتماعی همچون موسسات خصوصی هم پررنگ است: «... نظام بازار به تنهایی از برخی جنبه ها عین آپارتمان نیمه ساخته ای است که آدم اگر مجبور باشد در آن می تواند زندگی کند اما نه به راحتی. تا وقتی دیواره های داخلی و گرما و نور و سایر تسهیلات فراهم نشود قابل سکونت نیست. اگر چنین تسهیلاتی فراهم نشود، اکثر مردم می بینند خانه خیلی تاریک و سرد و ناامن است. جوامع با استفاده از خریدهای دولتی و مالیات ها و یارانه ها نظام بازار را قابل تحمل می سازند. اما دقیقاً همان طور که پیمان کار سیستم گرمایشی  آپارتمان شاید بنداز دَررو یا دیواره های داخلی خیلی سست از کار درآیند، شاید چیزی که دولت به نظام بازار اضافه می‌کند نیز دردسر ساز یا فاجعه آمیز از آب درآید (صفحه 268).»نظام بازار

توجه به وجود انواع روابط میان آنچه مولف «نخبگان بازاری» و «نخبگان سیاسی» می‌نامد از دیگر مشخصات کتاب است؛ البته گاهی از این هم پیش رفته و به درستی حتی تمایزات مرسوم میان نظام سیاسی، نظام اقتصادی و جامعه را نمی‌پذیرد؛ «نظام سیاسی بازیگر اصلی در نظام بازار است، ... هر معنایی که از نظام اقتصادی مراد کنید، نظام اقتصادی و نظام سیاسی در هم تنیده اند. ... جامعه از فرایندهای فراوانی تشکیل شده است که انبوهی از مردم را هماهنگ  می‌کنند تا به افرادی بدل شوند دارای روابط متقابل که از صدمه رسانی به همدیگر جلوگیری و با یکدیگر همیاری کنند. اما این دقیقاً همان کاری است که نظام های بازار ... انجام می‌دهند (صفحه 90).»

موضوع کارایی نیز از مباحث مورد اشاره در فصل نهم کتاب است. مولف پس از آنکه اهمیت ارزشگذاری‌ها، همچون ارزشگذاری داده ها و ستانده‌ها، را گوشزد می کند، اهمیت ارزشگذاری در کارا بودن یا ناکارا بودن را مهم می‌داند. البته در نهایت قیمت را نوعی ارزشگذاری همه افراد جامعه عنوان می کند. فصل دوازدهم کتاب نیز به موضوع مهمی که به نوعی به انتظارات ما از سقف عملکرد بازار برمی‌گردد اشاره می‌کند؛ گاهی اوقات با «تصمیم های متقدم»ی روبرو هستیم که بر نتایج هرنوع تعاملاتی از جمله تعاملات بازاری تأثیرگذار است، که البته مطالعه آن را به مخاطب وامی‌گذارم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۸
محمدجواد رضائی

خبرنگار: شما زندگى خیلى منزوى داشتید، شما اقتصاد جدید و حقوق روابط بین المللى را مطالعه نکرده‏ اید. تحصیل شما مربوط به علوم الهى است، شما در سیاست و گرفتن و دادن یک زندگى اجتماعى درگیر نبوده‏ اید. آیا این در ذهن شما این شک را به وجود نمى‏ آورد که ممکن است عواملى در این معادله باشد که شما نمى ‏توانید درک کنید؟

امام خمینی ره

امام خمینی ره: ما معادله جهانى و معیارهاى اجتماعى و سیاسى ‏اى که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده می شده است را شکسته ‏ایم. ما خود چارچوب جدیدى ساخته ‏ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‏ ایم. از هر عادلى دفاع مى‏ کنیم و بر هر ظالمى مى‏ تازیم، حال شما اسمش را هر چه مى‏ خواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت. امید است کسانى پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شوراى امنیت و سایر سازمان ها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایه نفوذ سرمایه داران و قدرتمندان که هر موقعى که خواستند هر کسى را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند. آرى با ضوابط شما من هیچ نمى‏ دانم و بهتر است که ندانم.


صحیفه امام، ج 11، ص. 160، مصاحبه با هفته نامه تایم، سوالات پیشین راجع به گروگانگیری در سفارت و حمایت از شاه بوده است. 

زمان: 9 آذر 1358/ 10 محرم 1400
مکان: قم‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۵۹
محمدجواد رضائی

اُلیور بلنچارد در مقاله ای منتشره در سال 2000 تصویری از وضع/ایجاد «اقتصاد کلان» ارائه می‏ کند، وی در قالب تقسیم بندی مطالعات مربوطه به دوره‏ های قبل از 1940، بین 1940 و 1980 و پس از 1980 به تبینی از شکل گیری برخی موضوعات یا پیدایش نظرات جدید در این حوزه می‏ پردازد.جان مینارد کینز وی در این مقاله، اشاره ‏ای به دو مقاله می‏ کند که نخستین بار اصطلاح «اقتصاد کلان» را در عنوان خود به کار برده اند. مشاهده مشخصات مقاله بلنچارد و دو مقاله دیگر (از ولف و کلین)  و نیز امکان دریافت آن‏ها در اینجا فراهم شده است: 

1. Blanchard, O. (2000). What do we know about macroeconomics that Fisher and Wicksell did not?. De Economist148(5), 571-601.

2. De Wolff, P. (1941). Income elasticity of demand, a micro-economic and a macro-economic interpretation. The Economic Journal, 140-145.

3. Klein, L. R. (1946). Macroeconomics and the theory of rational behavior.Econometrica, Journal of the Econometric Society, 93-108.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۴۵
محمدجواد رضائی

با سلام

هدف این نوشته، من باب «.. فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظَهْرَ الْمُؤْمِن‏ ...» و صرفاً یک تذکر است. روی سخن این یادداشت نیز نه لزوماً عین برخی عبارات بیان‌شده توسط رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران، بلکه دریافتی است که از رویکرد وی [و نیز برخی دیگر از فضلا و اساتید] درباره ماهیت علوم اجتماعی قابل دریافت است. اینکه ‘علم’ اسلامی و غیر اسلامی ندارد، اینکه نظریات علمی، رای ها و اندیشه‌هایی جهانشمول‏ اند، اینکه دایره بومی بودن یا بومی‌سازی علوم، گستره‌ای بسیار ناچیز است به طوری که عملاً از اقتصاد اسلامی یا جامعه‌شناسی اسلامی یا ... اسلامی نمی‏توان سخن گفت.

آزاد اندیشی

نکته نخست دراین‌باره، توجه به اصل تخصص گرایی و عدول رئیس جمهور از آن است. همان اصلی که بعید می‌دانم فردی توجه به آن را ناروا پندارد. همان اصلی که احیاناً مورد ادعای ایشان و هر حکمران دیگری نیز بوده و هست. اکنون پرسش آن است که «آیا تخصصتان به شما اجازه ورود به مباحثی چون فلسفه علم یا درک ماهیت نظریه در علوم اجتماعی را می‌دهد؟» آیا این رواست که یک رئیس جمهور که خود را فردی دانشگاهی می‌داند این چنین حکم به برخی آراء دهد که هنوز که هنوز است در محافل علمی مربوطۀ دنیا، نه‌تنها مورد بحث است بلکه تا اندازه درخور توجهی نظرات ناهم‌سو با باورهایش، صدرنشین تحقیقات علمی در این حوزه است. امید آن بود که با فرض سزاواری ورود رئیس جمهور به چنین مباحث نظری، در قدم نخست، در محیطی آرام، به دور از جنجال و کف و سوت و البته به شکل مکتوب این مباحث درگیرد. محتملاً پژوهشگرانی ایرانی، که همواره به استعدادها و دقت‏ ورزی‏ هاشان می‏بالیم، و نیز محققانی غیروطنی خواهند بود که در فرایندی منطقی و آرام به ثمراتی قابل توجه دست یابند.

دوم آنکه اعلام چنین مواضعی به این گونه، هر چند در نگاه نخست می‏تواند موجبات جلب و جذب نظرات برخی از مردم این جامعه را فراهم آورد، ولی شایع شدن چنین رفتارهای به ظاهر خارق عادت در میان حکمرانان و کارگزاران دولتی پیامدی جز چند دسته نمودن دانشجویان، استادان و افراد جامعه نخواهد داشت. چینش صحنۀ باورهای جامعه به شکل دو قطبی، موجبات کمرنگ شدن قدرت ‘منطق’ و ‘استدلال’ افراد جامعه می‏شود. از عواقب اعلان این‏چنینی چنین نظراتی، شرطی شدن اذهان برخی و شاید بسیاری از افراد جامعه در رویارویی با هرگونه گزینشی است؛ اینکه فرضاً دسته‌ای سخن از علم دینی می‏زنند و در برابر برخی علم دینی را بی ‏معنا می‏پندارند، اینکه یا با این دسته‏ ایم یا با آن دسته. شدت ورزیدن و گفتن مؤکد چنین مطالبی در شأن رییس جمهور اسلامی ایران نیست، حال این فرد هر که می‏خواهد باشد. به هر حال باید همواره به خود تذکر داد که گسترۀ مورد نظر «کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِه‏» عرصۀ گفتمان‏ ها و باورهای جاری در جامعه را نیز فرا می‏ گیرد.

دیگر آن‏که پیش ‏فرض ایشان در رویارویی با علوم اجتماعی و به طور ویژه علم اقتصاد همراه با دشواری‌های جدی و تلقیات ناکاملی است. متأسفانه برخی از مطالب بیان‌شده به‌وسیلۀ وی، در راستای نظر برخی افراد جامعه نیز هست؛ افرادی که به محض شنیدن واژه «علم»، دو دست خود را بالا برده و بالاتر از هر منبع معرفتی برای آن ارزش قائل‌اند. اما «فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ»؛ به طور ساده باید توجه کرد که آن‏چه ذیل عنوان علوم یا نظریات در علوم اجتماعی و بالتّبَع علم اقتصاد مورد بحث قرار می‏گیرد، تلاشی است انسانی در راستای هدفی معین با ابزارهایی مشخص. (1) انسانی بودن این تلاش، وجود عدم قطعیت، احتمال نادرست بودن یا ناروا بودن این کوشش را آشکار می‏سازد. (2) با توجه به تفاوت هدف نظریه‌پردازان و عالمان از انواع کاوش‏های نظری و کاربردی، امکان وجود تفاوت در نظریات درون یک علم نیز وجود دارد. همین یک مؤلفه (هدف) برای جهان‌شمول ندانستن نظریات و آنچه مجموعه پژوهش‌های اقتصادی تلقی می‏شود، کافی است. (3) ناهمسانی «ابزارها و شیوه‏های تحلیل و ارزیابی» نیز دیگر پایۀ تأثیرگذار بر فرآوردۀ کوشش عالمان است. مجموعۀ همین تفاوت ‏ها و احتمالاً دیگر مؤلفه‏ های اثرگذار بر برونداد تلاش علمی بشر است که ایده‏ هایی چون «جهان‌شمولی»، «قطعیت» و «صحت مطلق» نظریات اقتصادی را تبدیل به افسانه کرده است. به هر حال از آن رو که ایشان تحصیل‏کرده علوم حوزوی و آشنا با دانشگاه هستند، انتظار بر آن بود که از برخی عدم دقت‏ ورزی‏ها در این حوزه به سادگی عبور نکند.

چهارمین تذکِرِه به میزان دست‌اندازی ما انسان‏ها در طراحی و شکل‏ دهی واژگانی مهم و پر استناد در مطالعات علمی و نیز بیانیه‏های مطبوعاتی یا حتی سخنان هرروزۀ سیاستمداران و نیز مردم برمی‏گردد. سخنانی چون «این ایده نشان از عقب‌ماندگی است»، «چنین باوری به دور از خردمداری است»، «هیچ عاقلی در دنیای پیشرفته امروز چنین تصوری ندارد» یا «چه کسی است که مخالف آزادی باشد» به شدّت بر واژه‏هایی چون «عقب‏ماندگی»، «عقلانیت»، «آزادی» و ... تکیه دارند؛ هیچ مکتب یا نظریه‌پردازی در علوم اجتماعی یا علم اقتصاد نیست که مدعی باشد، ایده یا نظر من ناعادلانه، نادرست، غیرعقلانی، خودکامانه و یاوه است. قطعاً نیک می‏دانید که مراد از آن واژه‏های جذاب، در هر سخن و زمینه‏ای نیاز به واکاوی و دقت ورزی دارند. بهره‏ جویی از منظوری سطحی از این کلمات و به کرسی نشاندن ادعای خود بر آن اساس، فریبکاری‏ای بیش نیست. به نظر می‏رسد هرچند (1) سودآوری برخی افراد یا جریانات به طور مستقیم یا غیرمستقیم با چنین تصورات سطحی مردم جامعه از این واژه‏ها همراه است و (2) از طرفی شاید به سختی بتوان به مردم آگاهی و هشدار داد، اما باید به آنچه از خود باقی می‏گذاریم بیش از این توجه کنیم. از آنجا که یکی از وظایف یک حکومت یا دولت «صادق»، «خوب» یا «کارا» می‏تواند «گسترش آگاهی» یا دست کم «ایجاد مانع در برابر گسترش جهل و نادانی» در چارچوب اعمالی که کارگزارانش از خود بروز می‏ دهند باشد، به جای آنکه مواضعی اتخاذ شود که به گونه‌ای از انحاء در تخصیص بودجه، رفتار کارگزاران و سلوک اداری کارکنان دولت و مردم تأثیر منفی گذارد، بهتر آن خواهد بود که زمینه را برای مُباحثات علمی و البته به دور از جنجال و فشار فراهم آورد. با فرض صلاحیت ورود دولت به این عرصه، «گفتگو»، «نقد شدن» و «نقد کردن» از راهبردهای ضمنی دولت‏ها در محافل علمی و کارشناسی است و نه ابراز یک راء به عنوان نظری پایانی، منطقی و علمی؛ نظری که ناهمسویان آن با ناآگاهان یکسان پنداشته می‏شوند.

پنجم اینکه باید توجه داشت که مجموعه علوم اجتماعی و اقتصادی، کمابیش، «دینی» هستند برای زیستن. به طریقۀ مشابهی، عالمان این دانش‌ها پیامبران و راهبران این دین/دین ‏ها هستند؛ دینی برآمده از کوششِ فردیِ انسانِ بریده از وحی برای رتق‌وفتق امور خود. تلاشی همراه با ابزارهای کوته نگرانه که بعید است از پسِ آشفتگی‏ ها و پیچیدگی ‏های «جهان» و نیز «قلب» و «فهم» خود برآید. تلاشی برای خودمحور شدن، ‘بالغ’ شدن و تقابل با هر منبع غیر ‘خودی’. نه‌تنها بررسی «محتوای کنونی» علوم اجتماعی یا «عواقب» بهره‏گیری آدمی از این علوم بلکه توجه به «خاستگاه» این علوم به سادگی و روشنی بیان‏گر چنین پدیده‏ای است.

و در پایان و البته مرتبط با مطالب پیشین، باید نسبت به رواج برخی مشهورات زمانه دقتی بیشتر داشت؛ باید پذیرفت که هیچ عالم و محققی نمی‏تواند از خود خالی شود؛ حتی باید پذیرفت که آنچه مسأله اصلی در علوم اجتماعی یا اقتصاد است، نه حقیقت بلکه اعتماد و اقناع است. البته این بدان معنا نیست که ما نباید از خودهای خود ساخته مان خالی شویم، فرض است که در این مسیر تلاش کرده و موجبات کاهش اشاعه جهل در جامعه شویم؛ خودهای ساختگی ای مبتنی بر برخی اصلاحات و واژه‏ ها که با تأمل در آن‏ ها متوجه بی پایه یا کم مایه بودنشان می‏ شویم. اجازه دهیم مردم 'آزادانه تر' فکر کنند، 'آزادنه تر' مشاهده کنند و البته آزادانه متوجه شوند که در نظر و باور هیچ فردی و در هیچ جایی، 'آزادی مطلق' وجود ندارد.  

 

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۴۹
محمدجواد رضائی

 

پیشرفت، با هر تلقی که می‌توان از آن متصور بود، همواره مطمح نظر سیاست‌گذاران، عالمان و حتی اعضای عادی جوامع انسانی بوده است. منطقاً در پاسخ به چیستی پیشرفت، پای باورها، ارزش‌ها و تمایلات افراد به میان می‌آید[1]. ازاین‌رو می‌توان ارتباط تنگاتنگی میان «باورها، ارزش‌ها و تمایلات سیاست‌گذاران، عالمان و اعضای جامعه[2]» با «مجموعه فعالیت‌هایشان در راستای بهبود، پیشرفت یا تکامل» برقرار نمود[3].

یک اجتماع بشری به واسطۀ وجود انواع رویکردها در تلقی اعضایشان از ارزش‌ها یا خیرها، ناگزیر از تعامل با یکدیگر به منظور هماهنگ کردن صریح یا ضمنی تلاش‌ها در جهت معین و مشخصی هستند؛ اما به محض تصور چنین وضعیتی، پرسش از عامل تعیین‌کننده و شکل‌دهندۀ این باورها، ارزش‌ها و تمایلات مطرح می‌شود؛ به راستی چه منبعی صلاحیت تأثیرگذاری و تعیین‌کنندگی اهداف مورد نظر یک فرد یا جامعه بشری را دارد؟ دین، به عنوان راهنما و سبکی برای زیستن، پاسخی است به این پرسش. براساس چنین تعریفی، یک دین دربردارندۀ اهداف و آرمان‌هایی است که بیانگر موقعیتی مطلوب برای فرد و جامعه است. مبتنی بر این تبیین، چارچوب مطلوب، خوب یا مناسب از نظر هر فرد یا جامعه را می‌توان دین یا بخشی از دین آن فرد یا جامعه تلقی نمود.

به نظر می‌رسد حتی با وجود تعریف مشخص و وجود اجماع بر گزینش اهداف خاصی به عنوان اهداف یا آرمان‌های مطلوب، پرسش دیگری در عرصۀ حرکت در مسیر پیشرفت به وجود خواهد آمد؛ با چه سازوکار و شیوه‌ای می‌توان در راستای احراز مقتضیات ارزش‌ها و تمایلات مطلوب و مورد نظر گام برداشت؟ در این عرصه نیز به نظر می‌رسد باورها و ارزش‌های مورد پذیرش فرد یا جامعه تا حد زیادی تعیین‌کننده است[4].

الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیز در همین بستر قابل تحلیل است؛ به طور ساده الگویی که نشان‌دهنده و تصریح کنندۀ باورها و ارزش‌های اسلامی بوده[5] و با پیشنهاد چارچوب‌ها و سازوکارهای قابل انتساب به آموزه‌های اسلامی، مسیری به منظور پیشرفت در پیش راه افراد، با هر نقش و جایگاهی که در ساختار تصمیم‌گیری عمومی می‌پذیرند، بگذارد[6].

به نظر می‌رسد با (1) «تصریح و تأکید بر مؤلفه‌های مطلوب از منظر تعالیم اسلامی»، (2) «توجه به بایستگی‌های لازم توجه در فرایند دستیابی به تحول احسن در افراد و تغییر حیات‌بخش ساختارهای اجتماعی از منظر آموزه‌های اسلامی[7]» و (3) «علم به اولویت‌ها در عرصۀ درک تکالیف فردی و پیاده‌سازی آن‌ها، با هر نقش و جایگاهی که فرد می‌پذیرد»، عرصۀ تفکر، عمل و تصمیم‌گیری برای سیاست‌گذاران، عالمان و افراد جامعه روشن می‌شود[8].

همان‌گونه که اشاره شد، وجود چنین الگویی در تمام جوامع قابل تصور است. هر چند به نظر می‌رسد ارکان چنین الگوهایی مورد تصریح یا دقت ورزی قرار نگرفته باشد اما به هر حال براساس ارزش‌های حاکم بر جوامع و برآیند نظرات عالمان و سیاست‌گذاران، امکان درک و تصریح چنین الگوهایی دور از ذهن نخواهد بود[9]. متناظراً در یک جامعه اسلامی که افراد، با هر نقش و جایگاهی که می‌پذیرند، نه تنها تمایل داشته بلکه ناگزیر باید براساس مجموعه مفاهیم، ارزش‌ها و باورهای قابل انتساب به اسلام به زیستن بپردازند[10]. تصریح چنین الگویی تا حد قابل توجهی به نظام‌مند شدن افکار، تلاش‌ها و باورها می‌انجامد؛ نظام‌مند شدن در عرصۀ (1) اهداف و ارزش‌های مطلوب و نیز (2) گزینش ابزار و تصمیم مناسب[11]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۳ ، ۲۳:۲۳
محمدجواد رضائی

پیگیری منافع شخصی، دست نامرئی آدام اسمیت و نظر یک اقتصاددان:

در اینجا هم نظری (البته نامربوط به مطلب پیش‏‏ گفته) از مولوی در باب توجه به منافع دیگران:

شر انگیز هم بر سر شر شود            چو کژدم که با خانه کمتر شود

اگر نفع کس در نهاد تو نیست            چنین گوهر و سنگ خارا یکی است

چنین آدمی مرده به ننگ را            که بر وی فضیلت برد سنگ را 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۳ ، ۰۲:۱۵
محمدجواد رضائی

نقل قولی نسبتاً جالب از هایک

But nobody can be a great economist who is only an economist—and I am even tempted to add that the economist who is only an economist is likely to become a nuisance if not a positive danger (p. 463).

منبع

Hayek, F. A. V. (1956). The dilemma of specialization. The state of the social sciences, 462-473, University of Chicago Press.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۳ ، ۰۱:۵۰
محمدجواد رضائی

یکی از سوالات قابل طرح در فلسفه اخلاق و بالتّبَع برخی حوزه‏ های علوم اجتماعی، مقایسه یا سنجش ارزش ها نسبت به یکدیگر است. موضوع یکی از رساله‏ های جالب که بدان برخوردم همین امر بود. رساله مارتین بوت (Martijn Boot) با عنوان «Incommensurability, Incomplete Comparability and the Scales of Justice» که در سال 2007 در دانشگاه آکسفورد دفاع شده است. شایان ذکر است که منظور از قیاس ناپذیری در اینجا، به یک معنا متفاوت با قیاس ناپذیری مورد نظر فیلسوفان علم راجع به پارادیم‏ هاست. هر چند تاکنون موفق به دریافت متن کامل این رساله نشده و از محتوای آن مطلع نیستم، اما به نظر موضوع جالبی برای علاقمندان حوزه های علوم اجتماعی، و به طور ویژه اقتصاد خواهد بود. محتملاً سوالات مشابهی در فضای علوم اجتماعی اسلامی یا اقتصاد اسلامی می‏ تواند قابل طرح باشد. در ادامه چکیده این رساله تقدیم شده است:

The dissertation investigates the possible implications of incommensurability of values for practical reason and distributive justice. Under certain conditions incommensurability of values causes ‘incomplete comparability’ of options. Incomplete comparability may lead to rational undecidability, incomplete rational justification of a choice and incapability of rationally assigning determinate relative weights to conflicting valuable alternatives. The results of the research suggest that incomplete comparability prevents a complete ordering of conflicting demands of distributive justice and renders a principled and theoretical solution unattainable.

وی هم اکنون استاد دانشکده علوم سیاسی و اقتصاد دانشگاه واسِدا در ژاپن است (اطلاعات بیشتر از اینجا).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۳ ، ۱۳:۵۲
محمدجواد رضائی