محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

سایت شخصی محمدجواد رضائی

تیغ اکام و سادگی تبیین

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۲۹ ب.ظ

شاید برایمان خوشایند باشد که در تبیین یک پدیده، سعی کنید دم دستی ترین تبیین یا فرضیه را مبنای باور یا فکر خود قرار دهیم. اگر هم دقت کنیم، شاید بتوان گفت معمولاً همین‏گونه است. اصلی مشابه همین ایده یا قاعده سرانگشتی کاربردی در مجموعه باورها یا معرفت ما نسبت به پدیده‏ ها با عنوان «تیغ اکام (occam's razor)» مطرح شده توسط ویلیام اهل اوکام (William of Ockham) وجود دارد: پاراگراف زیر را با تغییراتی از وبلاگ دکتر سید حسن اسلامی نقل کرده ام که راجع به این اصل یا قاعده است:

«یکی از ایده‌های محوری اکام که از فلاسفه نومینالیست یا نامگرای معروف به شمار می‌رود، تلاش در جهت حذف عوامل غیر ضروری است که به استره اوکام معروف است و امروزه در علوم به آن اصل صرفه‌جویی (The principle of economy) یا اصل امساک (The principle of parsimony) گفته می‌شود. اکام خود این اصل را این گونه بیان می‌کند: « آنچه را که می‌توان با اصول کمتری  بیان کرد، نباید با اصول بیشتری تبیین گردد. (Entities should not be multiplied unnecessarily)» هرچند این اصل به نام اکام شناخته می‌شود، پیشتر از او نیز جان دانس اسکوتوس و موسی بن میمون بیان کرده‌اند و حتی در آثار ارسطو رد پای آن یافت می‌شود. اما وی آن را با شفافیت کاملی بیان کرد و بر آن نتایجی مترتب کرد که حاصلش پایایی نامش بر این اصل گشت.»

بیانی دیگر از تیغ اکام، براساس لغتنامه وبستر به شکل زیر است:

a scientific and philosophic rule that entities should not be multiplied unnecessarily which is interpreted as requiring that the simplest of competing theories be preferred to the more complex or that explanations of unknown phenomena be sought first in terms of known quantities.

حال شاید بتوان سه پرسش مهم در این باره مطرح کرد: 1. آیا در فرایند نظریه پردازی در علم اقتصاد، یا حتی در سایر علوم و حتی فلسفه، چنین قاعده  ای از جانب نظریه پردازان، به شکل صریح یا ضمنی، مورد توجه بوده است؟ 2. به راستی چرا باید چنین قاعده‏ ای درست تلقی شود؟ آیا این اصل قابل خدشه نیست؟ و  3. ملاک سادگی یا اقتصادی بودن یک تبیین در مقابل تبیین/تبیین‏ های دیگر چیست؟ یا به بیانی دقیق‏ تر، ملاک درک سادگی یا اقتصادی بودن یک تبیین در مقابل تبیین/تبیین ‏های دیگر از جانب ما چیست؟


نظرات  (۲)

جالب بود اما من توی کتابای فلسفه علمی که خونده بودم به این اصل مستقیماض اشاره نکرده بودن. البته میگن که سادگی یکی از شرایط مهم تو علمه اما اینکه به اسم اوکان برخورده باشم، نه.
 متشکر 

ممکن است عده ای چنین بیاندیشند که سادگی نظریه، اتکای صرف به سهولت است. این باور غلط است. غالباً ما نیازمند پیش بینی هایی دربارۀ آینده هستیم، اگر واقعاً فکر می کردیم که پیش بینی های مبتنی بر همۀ نظریاتی که با مشاهدات صورت گرفته تا کنون، سازگار بوده اند، به یک اندازه محتمل الصدق اند، در اعتماد بر یکی از آن پیش بینی ها به جای دیگری هرگز محقّ نبودیم. نظریۀ نسبیت عام اینشتاین چندان ساده به نظر نمی رسد اما ادعای او آن بود که این نظریه در میان سایر نظریه هایی که با داده های مشاهده شده سازگارند، ساده ترین نظریه است.

سادگی یک نظریه در داشتن قوانین اندکی است که مؤلفه های آن نظریه اند، قوانینی که هریک از آنها به تعداد اندکی فرمول متغیر مربوط اند که از حیث ریاضی ساده اند، یعنی نتایج آن فرمولها با مراحل ساده ریاضی قابل استنتاج اند. چنانچه نظریه ای، اشیاء یا صفاتی را ورای اشیای قابل مشاهده (مانند اتم ها، الکترونها، کوارک ها یا کوآزارها) فرض کند بنا به اقتضای ملاک سادگی بایستی تعداد کمی اشیای جدید و تعداد کمی صفت جدید را (هرچه کمتر باشد بهتر است) فرض بگیرد. این قاعده که شما نباید بیشتر از مقدار لازم برای تبیین مشاهدات خود چیز جدیدی فرض کنید، غالبا «تیغ اکام» نامیده شده است. اما اینکه تا چه مقدار این قاعده را اعمال کنید، بستگی به مقداری دارد که از «لازم» می فهمید. البته درست آن است که اشیای اندکی را فرض کنیم، مشروط بر آنکه آنها تبیینی را از تعداد زیادی پدیده فراهم آورند (از کتاب آیا خدا وجود دارد از ریچار سوین برن).



ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">