محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

محمدجواد رضائی

رواق؛ جستارهایی در باب اقتصاد، فلسفه و سیاست

مقاله ای راجع به اثرات اقتصادی نوع نظام مردم سالار

Hinnerich, B. T., & Pettersson‐Lidbom, P. (2014). Democracy, Redistribution, and Political Participation: Evidence From Sweden 1919–1938Econometrica,82(3), 961-993.

بخش انتهایی (نتیجه گیری) مقاله

We compare how two political regimes—direct versus representative democracy— redistribute income toward the poor segments of society after the introduction of universal suffrage in Swedish local governments. For this purpose, we exploit a population threshold, which partly determined a local government’s choice of democracy. Our regression-discontinuity design generates credible causal estimates under very weak identification assumptions. The results indicate that direct democracies spend 40–60 percent less on public welfare than representative democracies. We also find that citizens are much better organized collectively in representative democracies after democratization, and that unemployed workers tend to get more welfare support in those democracies than the permanently poor. These results are consistent with Acemoglu and Robinson’s (2006, 2008) framework of democratization, which stressed how political regimes shape the ability of different groups in society to solve collective-action problems.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۶
محمدجواد رضائی

تصویر توصیه نامه جان نش برای دانشگاه پرینستون در سال 1948

توصیه نامه جان نش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۰۱:۱۲
محمدجواد رضائی

نطق نوبل ژان تیرول (Jean Tirole) که در دسامبر سال 2014 ایراد شده بود، با بازنگری‏ هایی در مجله American Economic Review منتشر شد. با کلیک بر عنوان آن می‏ توانید متن کاملش را بارگیری نمائید.

ژان تیرول

مجموعه کارهای وی بیشتر در حوزۀ سازماندهی صنعتی (Industrial Organization) قابل تعقیب است. نوآوری‏ های وی که منجر به اعطای جایزه یادبود نوبل شد به درک شکست بازار و ارائه راه‏ حل‏ هایی برای مواجهه با آن برمی‏ گردد؛ از این رو موضوعاتی چون مقررات گذاری (Regulation) و طراحی سازوکار (Mechanism Design) از مهمترین موضوعات پژوهشی وی به شمار می‏ آیند.

Tirole, Jean. 2015. "Market Failures and Public Policy." American Economic Review, 105(6): 1665-82.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۹
محمدجواد رضائی

مقاله ای راجع به انسان اقتصادی و اخلاقی بودن با رویکرد نظریه بازی‏ های تطوری/تکاملی که با همکاری ویبول - که در زمینه نظریه بازی های تطوری/تکاملی آثار فراوانی دارد - در اینجا معرفی شده است. برای بارگیری متن کامل مقاله بر عنوان آن کلیک کنید. بخش‏ انتهایی مقاله در ادامه آورده شده است.

Alger, I., & Weibull, J. W. (2013). Homo moralis—preference evolution under incomplete information and assortative matchingEconometrica81(6), 2269-2302.

بخش انتهایی (نتیجه گیری) مقاله

We have here tried to contribute to the understanding of ultimate causes for human motivation by proposing a theoretical model of the evolution of preferences when these preferences remain private information and when the matching process is random but may involve correlation between types in the matches. Our approach delivers new testable predictions. Although we permit all continuous preferences over strategy pairs, we find that a particular one-dimensional parametric family, the preferences of homo moralis, stands out in the analysis. A homo moralis acts as if he or she had a sense of morality: she maximizes a weighted sum of her own payoff, given her expectation of the other’s action, and of the payoff she would obtain if the other party were also to take the same action.We show that a certain member of this family, homo hamiltonensis, is particularly viable from an evolutionary perspective. The weight that homo hamiltonensis attaches to the moral goal is the index of assortativity in the matching process. Our theory further predicts that if one and the same individual is engaged in multiple pairwise interactions of the sort analyzed here, perhaps with a different index of assortativity associated with each interaction (say, one interaction taking place within the extended family and another one in a large anonymous market), then this individual will exhibit different degrees of morality in these interactions, adapted to the various indices of assortativity.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۶
محمدجواد رضائی

مطلب زیر برگرفته از سایت ترجمان و ذیل عنوان «فقر احمق می‌کند!»  است. این مطلب حول کتاب مولایناتان و شفیر نگاشته شده که در سال 2013 توسط انتشارات مک میلان منتشر شده است. می‏توانید متن این کتاب را از اینجا بارگیری نمائید، البته توجه داشته باشید که نسخه pdf آن در دسترس نبوده و باید با نرم افزارهایی که فایل های با پسوند epub را پشتیبانی می‏کنند، به مطالعه آن بپردازید.

مولایناتان و شفیر

در اواخر جنگ جهانی دوم، در حالی که هزاران اروپایی از گرسنگی در حال مرگ بودند، ۳۶ نفر در دانشگاه مینسوتا داوطب شدند تا در مطالعه‌ای که آن‌ها را در شرایط سخت گرسنگی قرار می‌داد شرکت کنند. قضیه از این قرار بود که متفقین در حال پیشروی به سوی مناطق اشغال شده توسط آلمان‌ها بودند و با افراد بسیاری روبرو می‌شدند که از شدت گرسنگی یکپارچه استخوان شده بودند. این نیروها نمی‌دانستند که از چه روشی استفاده کنند تا بتوانند بدون اینکه خطری این افراد را تهدید کند به آن‌ها غذا برسانند. محققان دانشگاه مینسوتا به

 همین منظور مطالعه‌ای ترتیب داده بودند تا با استفاده از آن بتوانند بهترین روش ممکن را برای این کار بیابند؛ اما قبل از هر چیز داوطلبان شرکت‌کننده در این مطالعه قبول می‌کردند که در شرایط سخت گرسنگی قرار بگیرند.

مشکلات فیزیکی پیش آمده برای این افراد در این روند تا حدی جدی بود؛ اما علاوه بر آثار فیزیکی، محققان با آثاری ذهنی روبرو شدند که انتظارش را نداشتند: علاقه به کتاب‌ها و دستورالعمل‌های آشپزی بیشتر شده بود؛ کسانی که قبلاً هیچ علاقه‌ای به این موضوعات نداشتند، فکر و ذکرشان فقط شده بود غذا. آن طور که یکی از شرکت‌کنندگان در این برنامه به یاد می‌آورد «غذا مرکز همهٔ افکار شده و تنها چیزی بود که در زندگی به آن اهمیت می‌دادیم.»

اگرچه این رفتارهای عجیب و غریب در مطالعهٔ انجام شده در مینسوتا فقط در یک پانویس ذکر شد، هفتاد سال بعد از انتشار آن همین «پانویس» برای پروفسور «سندیل مولایناتان» که بر روی مسائل مرتبط با فقر در دورهٔ معاصر کار می‌کرد جزء یافته‌های بسیار مهم و قابل توجه بود: کمیابی بیش از گوشت و ماهیچه را از انسان ربوده بود. کمیابی ذهن انسان‌ها را در اختیار گرفته بود.


مولایناتان روانشناس نیست، اما همیشه شیفتهٔ نحوهٔ کارکرد ذهن بوده است. به عنوان یک اقتصاددان رفتاری، او همیشه به دنبال این بوده است که ببیند وضعیت ذهنی افراد و محیط اجتماعی و فیزیکی آن‌ها چطور کنش‌های اقتصادیشان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
مولایناتان در سال ۲۰۰۸ در کنار «الدار شفیر» استاد روانشناسی دانشگاه تاد کتابی نوشتند که به بررسی این مسائل می‌پردازد. کتابی به نام کمیابی که نمایانگر یافته‌هایی از حوزه‌های اقتصاد و روانشناسی در طول سال‌های متمادی و همچنین یافته‌های مطالعات تجربی خود این دو نفر است. آن‌ها بر اساس تحلیل داده‌هایشان به دنبال این بودند که نشان دهند همانطور که غذا ذهن داوطلبان گرسنه در مینسوتا را در کنترل گرفت، کمیابی به هر شکلی و برای هر کس اتفاق بیفتد ظرفیت ذهنی فرد را می‌رباید. این داستان همه چیز را شامل می‌شود از گرسنگی و تنهایی گرفته تا کمبود زمان و فقر.
این مفهوم توسط روانشناسان به خوبی توضیح داده شده است: اگر ذهن بر روی یک چیز متمرکز باشد، دیگر توانایی‌ها و مهارت‌ها مثل توجه، کنترل فرد روی خودش و برنامه‌ریزی بلندمدت مختل می‌شود. به گفتهٔ مولایناتان و شفیر در این شرایط پردازشگر ذهن ما به مانند پردازشگر رایانه‌ای که در حال اجرای چندین برنامه است، کند می‌شود. در واقع ما ظرفیت‌های ذهنیمان را از دست نمی‌دهیم بلکه توانایی دسترسی به تمام آنچه به طور معمول داریم را نخواهیم داشت.
اما مهم‌ترین و بحث برانگیزترین بخش کار آن‌ها مشخص ساختن آثار کمیابی نیست بلکه این ادعاست که کمیابی می‌تواند هر کسی را تحت کنترل خود درآورد. بحث آن‌ها این است: ویژگی‌هایی که به عنوان بخشی از شخصیت افراد تلقی می‌شوند (مثل رفتارهای فکر نشده، عملکرد نامناسب در مدرسه، تصمیمات نادرست مالی)، شاید در حقیقت محصول احساس تاثیرگذار کمیابی باشند؛ و زمانی که این احساس مداوم باشد ذهن را در اختیار گرفته و این شرایط را به آن می‌قبولاند، مثل کسانی که در باتلاق فقر گرفتار شده‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۵۱
محمدجواد رضائی

مقاله ای جدید راجع به بروز تغییرات فناورانه و ابتکار در صنایع نساجی ایالات متحده در زمان جنگ داخلی امریکا؛ برای دریافت مقاله بر عنوان آن کلیلک کنید.

Hanlon, W. W. (2015). Necessity is the mother of invention: Input supplies and Directed Technical Change. Econometrica, 83(1), pp. 67-100.

چکیده مقاله

This study provides causal evidence that a shock to the relative supply of inputs to production can (1) affect the direction of technological progress and (2) lead to a rebound in the relative price of the input that became relatively more abundant (the strong induced-bias hypothesis). I exploit the impact of the U.S. Civil War on the  ritish cotton textile industry, which reduced supplies of cotton from the Southern United States, forcing British producers to shift to lower-quality Indian cotton. Using detailed new data, I show that this shift induced the development of new technologies that augmented Indian cotton. As these new technologies became available, I show that the relative price of Indian/U.S. cotton rebounded to its pre-war level, despite the increased relative supply of Indian cotton. This is the first paper to establish both of these patterns empirically, lending support to the two key predictions of leading directed technical change theories.

قسمتی از بخش انتهایی (نتیجه گیری) مقاله

The study provides evidence that the temporary reduction in the supply of American cotton during the U.S. Civil War caused directed technical change focused on the main alternative input, Indian cotton. While similar, American and Indian cotton differed in important ways, and innovators focused their efforts on technology types that addressed these differences. Moreover, as these new technologies were introduced, the relative price of Indian to U.S. cotton rebounded to (and in some years above) the average level observed during the pre-war period, despite a substantial increase in the relative supply of Indian to U.S. cotton. Directed technical change theories, such as Acemoglu (2002), can potentially explain the innovation and relative price movements of Indian cotton if the elasticity of substitution between U.S. and Indian cotton is sufficiently high (near 2), as is suggested by Irwin (2003). Alternative theories may also have the potential to explain the patterns I identify. For example, perhaps innovators simply focused on reducing waste and this was more easily accomplished for Indian cotton than for other varieties. However, we do not observe increased innovation in other major waste-producing technologies, such as combing machines, so this explanation seems unlikely. A more compelling alternative is that innovation may have been a result of learning-by-doing and the switch to production of machines more suited to Indian cotton. Differentiating between directed technical change and learning-by-doing is an interesting direction for future research.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۰۸
محمدجواد رضائی

ابى عبد اللَّه (امام صادق) علیه السّلام که فرمود: بخدا قسم همچون شیشه باید بشکنید، و همانا شیشه را که بخواهند بحالت اوّل بازگردانند بر میگردد بخدا قسم همچون سفال باید شکسته شوید، و سفال که شکسته شود دیگر بحالت اوّل باز نمیگردد و بخدا قسم باید غربال شوید (و) بخدا قسم باید از یک دیگر تمیز یابید (و) بخدا قسم باید پاک شوید تا آنکه بجز اندکى از شما باقى نماند و در این موقع آن حضرت کف دست خود را (بعنوان بى‏ اعتنائى بمردم) برگرداند (ابن ابی زینب، الغیبه للنعمانی، ترجمه فهری، 1362، ص. 244)

توضیح: اى گروه شیعه این حدیث‏ها را که از امیر المؤمنین و امامان (ع) پس از او رسیده است روشنگرائى کنید و از آنچه شما را بر حذر داشته‏اند بر حذر باشید و در آنچه از آنان رسیده است نیکو بیندیشید و فکرى در آنها بکنید که بهره‏مند شوید که از این گفتار رساتر در مقام ترساندن گفتارى نتواند بود که فرمودند (همانا مرد صبح میکند در جاده امر ما و شب میکند در حالى که از آن شریعت بیرون شده است و شب میکند بر شریعت امر ما ولى صبح میکند در حالى که از آن بدر رفته است) آیا این گفتار دلیل بر آن نیست که افرادى از نظام امامت بدر میروند و آنچه را که در باره امامت معتقد بودند رها میکنند تا مگر راه روشنتر شود. و اینکه فرمود: بخدا قسم باید همچون شیشه شکسته شوید و همانا شیشه را اگر بخواهند بحالت نخست برگردانند برمى‏گردد بخدا قسم باید همچون سفال شکسته شوید که سفال شکسته مى‏شود و دیگر بحالت نخست باز نمیگردد مثلى است براى کسى که بر مذهب امامیّه بوده باشد و بواسطه گرفتارى که پیش مى‏آید از آن مذهب بمذهب دیگر عدول میکند سپس بواسطه نظر رحمت الهى سعادت گریبانش را میگیرد و تاریکى راهى که در آن است و صفاى راهى که از آن پا کشیده است برایش معلوم مى‏شود و پیش از مرگ بتوبه و بازگشت بسوى حقّ میشتابد و خداوند نیز توبه او را مى‏پذیرد و بحالت نخستین که در هدایت بود بازش میگرداند همچون شیشه که پس از شکسته شدن دوباره (بواسطه ذوب کردن) بحالت اول باز میگردد. و مثلى است براى کسى که معتقد بر امامت باشد و از این اعتقاد دست بردارد و کارش به بدبختى انجامد و در حالى که بر همان مذهب باطل است و توبه نکرده است و بحقّ بازگشت ننموده مرگ گریبانش گیرد مثل چنین شخصى مثل همان سفال است که شکسته مى‏شود و بحال اول باز نمیگردد زیرا نه پس از مرگ توبه‏اى هست و نه در حال جان دادن، از خداوند میخواهیم که ما را در آنچه بما منّت نهاده ثابت قدم فرماید و احسانش را بر ما فزونتر گرداند که ما براى اوئیم و از اوئیم (ابن ابی زینب، الغیبه للنعمانی، ترجمه فهری، 1362، ص. 244 و 245).

 متن روایت: وَ أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى عَنْ رَجُلٍ‏عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الرَّبِیعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِیِّ مِنْ بَنِی مُسْلِیَةٍ عَنْ مِهْزَمِ بْنِ أَبِی بُرْدَةَ الْأَسَدِیِّ وَ غَیْرِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: وَ اللَّهِ لَتُکْسَرُنَّ تَکَسُّرَ الزُّجَاجِ وَ إِنَّ الزُّجَاجَ لَیُعَادُ فَیَعُودُ کَمَا کَانَ وَ اللَّهِ لَتُکْسَرُنَّ تَکَسُّرَ الْفَخَّارِ فَإِنَّ الْفَخَّارَ لَیَتَکَسَّرُ فَلَا یَعُودُ کَمَا کَانَ وَ وَ اللَّهِ لَتُغَرْبَلُنَّ وَ وَ اللَّهِ لَتُمَیَّزُنَّ وَ وَ اللَّهِ لَتُمَحَّصُنَّ حَتَّى لَا یَبْقَى مِنْکُمْ إِلَّا الْأَقَلُّ وَ صَعَّرَ کَفَّه‏ (الغیه للنعمانی، 1397 ه.ق.، ص. 207)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۴۴
محمدجواد رضائی

این مطلب در حال تکمیل است، ان شا الله ... 

راجع به حدیث/احادیث زیر چه تفسیر یا برداشتی می‏ توان ارائه نمود؟

1. [تهذیب الاحکام، ج7، ص 162] مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ وَهْبٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ ضَمْرَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع أَنَّهُ قَالَ رَفَعَ الْحَدِیثَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ مَرَّ بِالْمُحْتَکِرِینَ فَأَمَرَ بِحُکْرَتِهِمْ أَنْ تُخْرَجَ إِلَى بُطُونِ الْأَسْوَاقِ وَ حَیْثُ تَنْظُرُ الْأَبْصَارُ إِلَیْهَا فَقِیلَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص‌ لَوْ قَوَّمْتَ عَلَیْهِمْ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى عُرِفَ الْغَضَبُ فِی وَجْهِهِ فَقَالَ أَنَا أُقَوِّمُ عَلَیْهِمْ إِنَّمَا السِّعْرُ إِلَى اللَّهِ یَرْفَعُهُ إِذَا شَاءَ وَ یَخْفِضُهُ إِذَا شَاءَ.

2. [وسائل الشیعه، ج 17، ص 430]  مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ وُهَیْبٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ ضَمْرَةَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع أَنَّهُ قَالَ: رَفَعَ الْحَدِیثَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ مَرَّ بِالْمُحْتَکِرِینَ- فَأَمَرَ بِحُکْرَتِهِمْ أَنْ تُخْرَجَ إِلَى بُطُونِ الْأَسْوَاقِ- وَ حَیْثُ تَنْظُرُ الْأَبْصَارُ إِلَیْهَا- فَقِیلَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص لَوْ قَوَّمْتَ عَلَیْهِمْ- فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص- حَتَّى عُرِفَ الْغَضَبُ فِی وَجْهِهِ- فَقَالَ أَنَا أُقَوِّمُ عَلَیْهِمْ- إِنَّمَا السِّعْرُ إِلَى اللَّهِ یَرْفَعُهُ إِذَا شَاءَ- وَ یَخْفِضُهُ إِذَا شَاءَ.[ وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ مُرْسَلًا وَ رَوَاهُ فِی کِتَابِ التَّوْحِیدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مِثْلَهُ.]

ضمیمه: برخی تعابیر و برداشت‏ها از این نوع روایات؛

1. [ریاض المسائل، ج 8، ص 288] و هل یسعّر الحاکم السعر علیه حینئذٍ؟ الأصحّ الأشهر لا مطلقاً، وفاقاً للطوسی و القاضی و الحلّی و الشهید الثانی ؛ للأصل، و عموم السلطنة فی المال، و خصوص الخبر: «لو قوّمتَ علیهم، فغضب (صلّى اللّٰه علیه و آله) حتى عرف الغضب فی وجهه، فقال: أنا أُقوّم علیهم؟! إنّما السعر إلىٰ اللّٰه تعالىٰ، یرفعه إذا شاء و یضعه إذا شاء». خلافاً للمفید و الدیلمی، فیسعّر علیه بما یراه الحاکم من المصلحة؛ لانتفاء فائدة الإجبار لا معه، لجواز الإجحاف فی القیمة. و فیه: منع انحصار الفائدة فیما ذکره، مع اندفاع الإجحاف بما یأتی. و لابن حمزة و الفاضل و اللمعة، فالتفصیل بین إجحاف المالک فالثانی، و عدمه فالأوّل؛ تحصیلًا لفائدة الإجبار، و دفعاً لضرر الإجحاف. و فیهما نظر، فقد یحصلان بالأمر بالنزول عن المجحف، و هو و إن کان فی معنىٰ التسعیر إلّا أنّه لا یُحصَر فی قدر خاصّ.

2. [کتاب البیع للامام خمینی، ج 3، ص 613]  أنّ مقصود القوم بتسعیره أن یسعّر دون السعر المتعارف، فأجاب بأنّ السعر إلىٰ اللّٰه، و ما هو إلىٰ اللّٰه هو السعر المتعارف، لا ما یکون إجحافاً بالبائع أو الناس، و لا یظهر من سائر الروایات إلّا ذلک. فلیس للحاکم إلّا إلزامه بالبیع، من دون تعیین سعر علىٰ خلاف سعر السوق، إلّا أن یرىٰ مصلحة ملزمة، و لیس للبائع إلّا البیع بالسعر المتعارف، أو القریب منه، لا المجحف. فتوهّم: دلالة الروایات علىٰ عدم التسعیر مطلقاً ، غیر مرضیّ. 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۵
محمدجواد رضائی

شاید برایمان خوشایند باشد که در تبیین یک پدیده، سعی کنید دم دستی ترین تبیین یا فرضیه را مبنای باور یا فکر خود قرار دهیم. اگر هم دقت کنیم، شاید بتوان گفت معمولاً همین‏گونه است. اصلی مشابه همین ایده یا قاعده سرانگشتی کاربردی در مجموعه باورها یا معرفت ما نسبت به پدیده‏ ها با عنوان «تیغ اکام (occam's razor)» مطرح شده توسط ویلیام اهل اوکام (William of Ockham) وجود دارد: پاراگراف زیر را با تغییراتی از وبلاگ دکتر سید حسن اسلامی نقل کرده ام که راجع به این اصل یا قاعده است:

«یکی از ایده‌های محوری اکام که از فلاسفه نومینالیست یا نامگرای معروف به شمار می‌رود، تلاش در جهت حذف عوامل غیر ضروری است که به استره اوکام معروف است و امروزه در علوم به آن اصل صرفه‌جویی (The principle of economy) یا اصل امساک (The principle of parsimony) گفته می‌شود. اکام خود این اصل را این گونه بیان می‌کند: « آنچه را که می‌توان با اصول کمتری  بیان کرد، نباید با اصول بیشتری تبیین گردد. (Entities should not be multiplied unnecessarily)» هرچند این اصل به نام اکام شناخته می‌شود، پیشتر از او نیز جان دانس اسکوتوس و موسی بن میمون بیان کرده‌اند و حتی در آثار ارسطو رد پای آن یافت می‌شود. اما وی آن را با شفافیت کاملی بیان کرد و بر آن نتایجی مترتب کرد که حاصلش پایایی نامش بر این اصل گشت.»

بیانی دیگر از تیغ اکام، براساس لغتنامه وبستر به شکل زیر است:

a scientific and philosophic rule that entities should not be multiplied unnecessarily which is interpreted as requiring that the simplest of competing theories be preferred to the more complex or that explanations of unknown phenomena be sought first in terms of known quantities.

حال شاید بتوان سه پرسش مهم در این باره مطرح کرد: 1. آیا در فرایند نظریه پردازی در علم اقتصاد، یا حتی در سایر علوم و حتی فلسفه، چنین قاعده  ای از جانب نظریه پردازان، به شکل صریح یا ضمنی، مورد توجه بوده است؟ 2. به راستی چرا باید چنین قاعده‏ ای درست تلقی شود؟ آیا این اصل قابل خدشه نیست؟ و  3. ملاک سادگی یا اقتصادی بودن یک تبیین در مقابل تبیین/تبیین‏ های دیگر چیست؟ یا به بیانی دقیق‏ تر، ملاک درک سادگی یا اقتصادی بودن یک تبیین در مقابل تبیین/تبیین ‏های دیگر از جانب ما چیست؟


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۹
محمدجواد رضائی

پیرو مباحث پیشین راجع به به هم رسانی (Matching) و طراحی بازار (Market Design) ، همچون «مطالبی راجع به نظریه به هم رسانی»، «باز هم راث و طراحی بازار» و «طراحی سامانه جایابی پزشکی» و مقالۀ مربوطه، مشاهدۀ نماهنگ زیر که مصاحبه ای با الوین راث (Alvin E. Roth) است، پیشنهاد می شود. در این کلیپ نیز به طور خلاصه وار لزوم درک عملکرد بازار و امکان اصلاح یا ایجاد به هم رسانی ها مورد اشاره وی قرار می گیرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۷
محمدجواد رضائی

همان طور که پیش از این اشاره شد، یکی از موضوعات تحقیقی بنده به انواع تبیین های تطوری از عدالت/انصاف (Evolutionary Explanations of Justice/Fairness) و ارزیابی انتقادی از این تبیین‏ ها برمی‏ گردد. مهم ترین ابزار برخی اقتصاددانان، ریاضیدانان یا فلاسفه در این رویکرد نظریه بازی ها و نظریه بازی های تطوری/تکاملی (Evolutionary Game Theory) است. هرچند نظریات قائلین به چنین تفسیری از عدالت یا اخلاق، تفاوت‏ هایی با یکدیگر دارد، اما در نماهنگ زیر توضیحی کوتاه از این رویکرد ارائه شده است که می‏ توان تا حد زیادی به انواع این رویکردها نسبت داد. هرچند ارائه کننده این مطالب در کلیپ زیر از نوآوران این تفاسیر نیست اما مجموعه مطالعاتش در همین حوزه است. مقاله زیر توسط وی و برایان اسکرمز تدوین یافته است که برای درک کلیات ایدۀ اسکرمز مناسب به نظر می‏ رسد.

Alexander, Jason M., and Brian Skyrms. 1999. ‘Bargaining with Neighbors: Is Justice Contagious?’, The Journal of Philosophy, 96.11: 588-598.

شاید بتوان مهم‏ترین اثر وی را کتاب زیر دانست که به نظر برخوردار از جامعیت خوبی است. وی هم اکنون استاد مدرسه اقتصاد لندن است.

Alexander, Jason M. 2007. The structural evolution of morality (Cambridge UK, New York: Cambridge University Press)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۰
محمدجواد رضائی

شاید فهرست نمودن برخی استعمالات قلب در قرآن مجید، چارچوب اولیه ای از کارکرد و ماهیت آن به دست آید (ترجمه آیات برگرفته از ترجمه آیت الله مکارم شیرازی است)؛

1. قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ ﴿سوره مبارکه بقره، 97

 (آنها مى‏ گویند: «چون فرشته‏اى که وحى را بر تو نازل مى‏کند، جبرئیل است، و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمى‏آوریم!») بگو: «کسى که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است در حالى که کتب آسمانى پیشین را تصدیق مى‏ کند و هدایت و بشارت است براى مؤمنان.

2. وَمِنْهُم مَّن یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن یَرَوْاْ کُلَّ آیَةٍ لاَّ یُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَآؤُوکَ یُجَادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ ﴿سوره مبارکه انعام، 25

پاره‏ اى از آنها به (سخنان) تو، گوش فرامى‏ دهند ولى بر دلهاى آنان پرده‏ ها افکنده ‏ایم تا آن را نفهمند و در گوش آنها، سنگینى قرار داده ‏ایم. و (آنها بقدرى لجوجند که) اگر تمام نشانه‏ هاى حق را ببینند، ایمان نمى‏ آورند تا آنجا که وقتى به سراغ تو مى‏ آیند که با تو پرخاشگرى کنند، کافران مى‏ گویند: «اینها فقط افسانه‏ هاى پیشینیان است!»

3. وَ جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْاْ عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا ﴿سوره مبارکه اسراء، 46

و بر دلهایشان پوشش هایى، تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینى و هنگامى که پروردگارت را در قرآن به یگانگى یاد مى‏کنى، آنها پشت مى‏ کنند و از تو روى بر مى‏ گردانند.

4. وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِیَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَن یَفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا ﴿سوره مبارکه کهف، 57

چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکّر داده شده، و از آن روى گرداند، و آنچه را با دستهاى خود پیش فرستاد فراموش کرد؟! ما بر دلهاى اینها پرده‏هایى افکنده‏ ایم تا نفهمند و در گوشهایشان سنگینى قرار داده‏ایم (تا صداى حق را نشنوند)! و از این رو اگر آنها را به سوى هدایت بخوانى، هرگز هدایت نمى‏شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۷
محمدجواد رضائی

«نظام بازار (The Market System)»، عنوان کتاب تدوین شده چارلز لیندبلوم است که ترجمه آن توسط محمد مالجو صورت گرفته و نشر نی به انتشار آن پرداخته است. به طور خلاصه، این کتاب در پی ارائه موضعی به ظاهر بی طرفانه راجع به بازار و دولت است؛ از طرفی تأکید وی‍ژه ای بر مشخصات بازار (کامیابی ها و ناکامی های آن) داشته و به فراخور از ویژگی های دولت نیز یاد میکند. نکته قابل توجه این کتاب، فهرست نمودن تقریباً جامعی از مشخصات پیش‏‏ گفته است. یکی از ایده‌های اصلی مورد نظر در کتاب که به نظر می‌رسد مولف همواره آن را مدنظر دارد، تأکید بر مؤلفۀ «هماهنگی» در افعال بشری است. نظام بازار به شیوه قابل مشاهده در جوامع معاصر، تبدیل به نظامی برای هماهنگ کردن مجموعه فعالیت های بشر شده است؛ البته نظام های دیگری نیز برای به وجود آوردن این هماهنگی وجود داشته و دارد، همچون دولت یا شیوه سازمان یابی  فعالیت ها در خانواده. در کل، مولف بر این قصد است که نشان دهد به هر حال می توان مهم ترین نظام ایجاد کننده هماهنگی را، که البته ویژگی‌های قابل دفاعی از نگاه وی دارد، نظام بازار دانست. البته نقش دولت و سایر هماهنگ‌کننده های اجتماعی همچون موسسات خصوصی هم پررنگ است: «... نظام بازار به تنهایی از برخی جنبه ها عین آپارتمان نیمه ساخته ای است که آدم اگر مجبور باشد در آن می تواند زندگی کند اما نه به راحتی. تا وقتی دیواره های داخلی و گرما و نور و سایر تسهیلات فراهم نشود قابل سکونت نیست. اگر چنین تسهیلاتی فراهم نشود، اکثر مردم می بینند خانه خیلی تاریک و سرد و ناامن است. جوامع با استفاده از خریدهای دولتی و مالیات ها و یارانه ها نظام بازار را قابل تحمل می سازند. اما دقیقاً همان طور که پیمان کار سیستم گرمایشی  آپارتمان شاید بنداز دَررو یا دیواره های داخلی خیلی سست از کار درآیند، شاید چیزی که دولت به نظام بازار اضافه می‌کند نیز دردسر ساز یا فاجعه آمیز از آب درآید (صفحه 268).»نظام بازار

توجه به وجود انواع روابط میان آنچه مولف «نخبگان بازاری» و «نخبگان سیاسی» می‌نامد از دیگر مشخصات کتاب است؛ البته گاهی از این هم پیش رفته و به درستی حتی تمایزات مرسوم میان نظام سیاسی، نظام اقتصادی و جامعه را نمی‌پذیرد؛ «نظام سیاسی بازیگر اصلی در نظام بازار است، ... هر معنایی که از نظام اقتصادی مراد کنید، نظام اقتصادی و نظام سیاسی در هم تنیده اند. ... جامعه از فرایندهای فراوانی تشکیل شده است که انبوهی از مردم را هماهنگ  می‌کنند تا به افرادی بدل شوند دارای روابط متقابل که از صدمه رسانی به همدیگر جلوگیری و با یکدیگر همیاری کنند. اما این دقیقاً همان کاری است که نظام های بازار ... انجام می‌دهند (صفحه 90).»

موضوع کارایی نیز از مباحث مورد اشاره در فصل نهم کتاب است. مولف پس از آنکه اهمیت ارزشگذاری‌ها، همچون ارزشگذاری داده ها و ستانده‌ها، را گوشزد می کند، اهمیت ارزشگذاری در کارا بودن یا ناکارا بودن را مهم می‌داند. البته در نهایت قیمت را نوعی ارزشگذاری همه افراد جامعه عنوان می کند. فصل دوازدهم کتاب نیز به موضوع مهمی که به نوعی به انتظارات ما از سقف عملکرد بازار برمی‌گردد اشاره می‌کند؛ گاهی اوقات با «تصمیم های متقدم»ی روبرو هستیم که بر نتایج هرنوع تعاملاتی از جمله تعاملات بازاری تأثیرگذار است، که البته مطالعه آن را به مخاطب وامی‌گذارم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۸
محمدجواد رضائی

هفته گذشته در برنامه‏ای با نام «الفکر التکفیری و مرجعیته السلفیه و مصادره و احکامه» از سلسله برنامه‏های «البنیان» که از شبکه «الکوثر» پخش می‏شد، بحثی پیرامون رویکرد تکفیری درگرفت. کارشناسان این برنامه «شیخ محمد الجاویش» استاد الازهر و «طارق عفیفی» بودند. نکته‌هایی از مطالب این دو کارشناس به عنوان تبیین‏کننده نظرهایی از اهل عامه برایم جالب بود. در اینجا به برخی از مطالب ارائه‌شده توسط این کارشناسان اشاره می‏کنم.

شیخ محمد الجاویش: تکفیری‏ها از جنس خوارج اند و به ازرق (ازرقیه) برمی‏گردند. مشخصه تفکرشان، عداوت با علی علیه السلام و انکار مقام ایشان است. متأثر از ابن تیمیه و عبدالوهاب هستند. برخلاف ایده تکفیری‏ها، در منابع حدیثی داریم که هرکس «لااله الا الله» بر زبان جاری کند، مال و خونش محترم است. راجع به امیرالمومنین، علی علیه السلام نیز این حدیث معروف هست که «لَا یُحِبُّکَ إِلَّا مُؤْمِنٌ، وَ لَا یُبْغِضُکَ إِلَّا مُنَافِق‏»

طارق عفیفی: این اندیشه به ابن تیمیه برمی‏گردد. بنابر آیه قرآن در مواجهه با غیرمسلمین، «بر» بر «قسط» تقدم دارد: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِین‏» اتفاقاً مجموعه کارهاشان با ادعای اجرای حدود الهی تناقض دارد؛ ایشان وقتی داخل شهری می‏شوند، عرض و خون و مال همه اهالی شهر و مسلمین را حلال می‏شمرند. این افراد فرقی با خوارج گذشته ندارند. همه این رویکردهای تکفیری، علیرغم برخی اختلاف‏هاشان، شیوه و رویکرد واحدی دارند. راجع به تمایلشان به حلال شمردن جان مسلمین این حدیث نبوی کار را روشن کرده: «وَ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى یَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه‏». نگرانی اهل تکفیر هم با این حدیث نبوی به این مضمون که پس از من کفر به امتم برنمیگردد، بی‏مورد است. در این اوضاع وظیفه علما تصحیح مفاهیم موجود در اذهان مسلمین است.

احترام میهمانان این برنامه به اهل بیت علیهم السلام و امیرالمومنین علیه السلام برایم جالب بود. آن طور که متوجه شدم، محل برگزاری برنامه نیز مسجد یا مکانی منسوب به امام حسین علیه السلام بود (احتمالاً مسجد کنار رأس الحسین علیه السلام در قاهره). در منابع شیعه برخی موارد فوق مورد اشاره قرار گرفته است، احادیث زیر نمونه‏ هایی از این مواردند:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۰۵
محمدجواد رضائی

 کتاب یا مقاله «مقیم و مسافر» نوشته‌ای از حاج آقا نورالله اصفهانی است که قصدش تبیین مشروطه از منظر علمای موافق آن بوده است. این مقاله در کتاب «اندیشة سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی» نوشتة موسی نجفی منتشره در 1378 توسط م‍ؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، به طور کامل آمده است. قالب این نوشته نیز به شکل گفتگو میان افرادی چون «مقیم»، «مسافر» و «مستبد» و ... است. این مقاله از دو جهت برایم جالب بود، اول آنکه به نظر می‌رسد این نوشته به خوبی بیان‌گر ادلة برخی علما در موافقت با مشروطه بوده؛ موافقتی که براساس آن حکم زیر از برخی علما صادر شد:

«به عموم ملت ایران، حکم خدا را اعلام می‌داریم؛ الیوم بذل جهد در استحکام و استقرار مشروطیت به منزله جهاد در رکاب امام زمان ارواحنافداه و سرمویی مخالفت و مسامحه به منزله خذلان و محاربه با آن حضرت-صلوات الله و سلام علیه- است. اعاذ الله المسلمین من ذلک انشاالله تعالی. الاحقر عبدالله المازندرانی-الاحقر محمد کاظم الخراسانی-الاحقر نجل المرحوم الحاج میرزاخلیل رحمه الله»

دلائل ارائه شده در موافقت با مشروطه مواردی چون «توجه به احکام ثابت شریعت»، «اهتمام اسلام به مشورت» و «متکی بودن مصوبات مجلس به تأیید علما»، «اهمیت آزادگی» و «نفی بندگی سلاطین ظالم» عنوان شده.

دوم آنکه در طی گفتگوهای ارائه شده در این مقاله، بخشی از مصائب موجود در ایرانِ آن زمان مورد اشاره قرار می‌گیرد. پدیده‌هایی که در زمان قحطی معروف و به واسطه تحت فشار بودن مردم از جانب مالیات بگیران و نیز حکّامِ محلی رخ داده است. در یکی از این وقایع، فردی برای سر زدن به مزارع خود وارد روستایی شد و روایت خود را از مشاهدات بیان کرده. به بیان وی انقلابی در اهالی دید، «بعضی از هر طرف فرار و بعضی مثل جوجه می لرزیدند. زنان و دختران آن قریه صدا به گریه و نوحه بلند کرده بودند. گفتم شاید از آنها عزیزی مرده باشد.» بالاخره یکی گفت «مگر نشنیده ای که اردوی ایالت جلیله که به شکار میرود، امشب به این قریه وارد می شود و ماها که به نان ذرت و هیزم کشی معیشت می نماییم آیا بر ما چه خواهد گذشت.» خلاصه آنکه به همین بهانه همه اموال مردم را از آن خود کردند و البته به همین هم بسنده نکردند و فجایعی دیگر هم ایجاد کردند. بالاخره «صبح هم حضرت ایالت بحمدالله به سلامتی به شکار تشریف بردند.» موردی دیگر نیز راجع به فروش دختر برای فشار مأمورهای جمع آوری مالیات بود. همچنین فروش زن و فرزند برخی اهالی فقیر قوچان به ترکمان‌ها به همین منظور از موارد مورد اشاره در این محاورات بود.

عدم توجه به چنین مواردِ تاریخی در برنامه آموزشی و پژوهشی اقتصادی کشور، هشداری است برای اهتمام به تاریخ نگاری تاریخ اقتصادی ایران، توجه به تعامل نظام سیاسی با نظام اقتصادی و پژوهش در حوزه اقتصاد سیاسی ایران.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۲۸
محمدجواد رضائی